سلام شما کاربر مهمان هستید :)
ثبت نام
ورود
سلام شما کاربر مهمان هستید :)
سفر به گذشته و آینده

معجون قرمز سفر به زمان گذشته معجون آبی سفر به زمان آینده! کدام؟

اگر امکان سفر در زمان را داشتید و می توانستید به راحتی در گذشته یا آینده سرک بکشید ، کدام یک را انتخاب می کردید؟ به گذشته می رفتید و چیزهایی را تغییر می دادید یا پای در آینده می گذاشتید و از اتفاقات ناشناخته ای که قرار بود در آینده نزدیک با آن ها مواجه شوید ، با خبر می شدید؟ بهتر است قبل از اینکه به این پرسش پاسخ دهید ، این مقاله را تا انتها بخوانید.

 

سفر به گذشته و آینده

سفر به گذشته و آینده

 

با شنیدن آلارم تلفن همراهم از خواب بیدار شدم؛ قصد صبحانه خوردن نداشتم و باید هر طور که شده تصمیم نهایی‌ام را می گرفتم. پس به آشپزخانه رفتم ، پشت میز روی صندلی نشستم و به دو لیوان روبرویم خیره شدم؛ در یکی معجونی سحرآمیز به رنگ آبی و در دیگری معجونی قرمز رنگ وجود داشت. هفته قبل بود که این دو لیوان را همراه یک دست نوشته به عنوان هدیه دریافت کرده بودم؛ هدیه ای مرموز از طرف هیچکس! نام شخص فرستنده اوتیس بود ، با کمی جستجو متوجه شدم که اوتیس کلمه ای یونانی و به معنای هیچکس است. دست نوشته را خواندم ، در آن نوشته شده بود که با نوشیدن معجون آبی رنگ به آینده سفر خواهم کرد و نوشیدن معجون قرمز رنگ مرا همراه خودش به گذشته خواهد برد… همچنین هر دو سفر ، سفرهابی بدون بازگشت خواهند بود! بالاخره باید تصمیم می گرفتم کدام یک را انتخاب کنم… دوباره روبروی دو معجون نشستم و بار دیگر تمامی شواهد و احتمالات را مورد تحلیل و برسی قرار دادم :

اگر من معجون آبی رنگ را بنوشم به آینده سفر میکنم…

 

سفر به گذشته و آینده

معجون آبی

 

طبق توصیه دوست خوبم ، با چرا شروع کردم. در ابتدا از خودم پرسیدم : چرا میخواهم به آینده سفر کنم؟ پیشرفت تکنولوژی در آینده موردی بود که مرا برای این سفر بیشتر از هر چیزی ترغیب میکرد؛ اینکه ببینم در آینده بشر چه اختراعات و اکتشافاتی خواهد داشت ، آیا سفر به سایر سیارات ممکن خواهد شد؟ آیا بشر سیاره ای قابل سکونت پیدا میکند و به آن نقل مکان میکند؟ آیا ما در این جهان بی کران تنها هستیم یا خیر؟ و هزاران پرسش دیگر! پاسخ تمامی این سوالات را با پیشرفت علم و تکنولوژی به دست می آوردم.

قطعا دلایل دیگری هم بود که مرا به تجربه سفر و زندگی در آینده ترغیب میکرد ، برای مثال می توانستم متوجه وضعیت کشور خودم در آینده شوم ، می توانستم متوجه اوضاع و احوال دوستان صمیمی و اقوامم در آینده شوم و اینکه آیا نامی از آنها باقی مانده است یا خیر ، زندگی خودم و دوستانم چطور ادامه یافته و به پایان رسیده و… اما باز هم برای من مشاهده پیشرفت تمدن ، وسوسه انگیز ترین دلیل برای رفتن به این سفر بود.

این افکار در سرم می چرخیدند که ناگهان به ذهنم رسید که بهتر است مانند یک منتقد هم عمل کنم ، باید تمام جوانب را از جانب کسی که از سفر به آینده متنفر هست هم برسی کنم. این سفر چه معایبی داشت؟ اولین جوابی که به ذهنم رسید بی بازگشت بودن این سفر بود. اما این ایرادی منطقی نبود ، چراکه ممکن بود در آینده به واسطه پیشرفت تکنولوژی سفر در زمان ممکن شود! پس به خودم یادآوری کردم که همیشه نخستین جواب بهترین آنها نیست و باید بیشتر فکر کنم! پس به فکر کردن ادامه دادم…

تنهایی بد دردی است و من هرگز نمی توانم با آن کنار بیایم! حتی فکر اینکه در آینده ای زندگی کنم که هیچ کس مرا نشناسد و من هم کسی را نشناسم آزارم میدهد. با توجه به نکات دست نوشته ، با شکل و شمایل و وضعیت فعلیم به آینده میرفتم ، باید همه چیز را از اول شروع میکردم و باز هم روز از نو روزی از نو! در این صورت تمام تلاش هایم بی ثمر میماند ، بنابراین از نوشیدن معجون آبی رنگ منصرف شدم و نگاهی به معجون قرمز رنگ انداختم…

اگر من معجون قرمز رنگ را بنوشم به گذشته سفر میکنم…

 

سفر به گذشته و آینده

معجون قرمز

 

دوباره با چرا شروع کردم. چرا می خواهم به گذشته سفر کنم؟ اینبار هم افکار زیادی به سرم هجوم آوردند که سعی کردم با منطق همه آنها را برسی کنم. در این مورد سرنوشت ساز هرگز نباید به احساساتم اجازه ورود میدادم تا در تصمیم گیریم تاثیرگذار باشند. اصلی ترین دلیلی که می توانست مرا به سفر و زندگی در گذشته علاقه مند کند ، اصلاح اشتباهات زندگیم بود. درست است که گذشته انسان ها آینده آنها را نمی سازد اما گذشته ما در زندگی آینده ای که خواهیم داشت بی تاثیر هم نیست. من هم مانند هر انسان دیگری در گذشته تصمیمات اشتباهی گرفته ام ، افرادی را از دست داده ام که در ابتدا قدر آنها را نمی دانستم ، روابطی را شروع کردم که هرگز پایانی نداشت و… می توانستم با سفر و زندگی در گذشته دوباره این تصمیمات اشتباه را تکرار نکنم و زمانی که به امروز برسم در موقعیت بهتری باشم…

دوباره منتقدِ درونی‌ام وارد صحنه شد و به من موضوع تنهایی را یادآوری کرد. بله حقیقت دارد ، من چه به گذشته سفر کنم و چه به آینده ، باید تنهایی را تجربه کنم. اصلا من از کجا می دانستم نوشیدن این معجون مرا به کدام برهه از زمان خواهد برد؟ اگر به عصر دایناسور ها سفر میکردم چطور؟ این موضوع را به سفر در آینده هم تعمیم دادم ، از کجا می دانستم به آینده ای نخواهم رفت که در آن هیچ انسانی وجود ندارد؟ پس از تجربه سفر به گذشته هم منصرف شدم!

من معجون جادویی خودم را مینوشم!

از روی صندلی بلند شدم ، دو معجون آبی و قرمز را از روی میز برداشتم و آنها را در سینک ظرف شویی خالی کردم! شیشه ها و دست نوشته را هم در سطل زباله انداختم. انتخاب من زندگی در حال بود ، چرا‌که می توانستم تصمیم بگیرم از همین حالا اشتباهات گذشته ام را تکرار نکنم. من می توانستم از الآن طوری زندگی کنم که آینده ای زیبا را برای خودم بسازم ، می توانستم پیشرفت های علمی و تکنولوژی دنیا را خودم رقم بزنم!

 

سفر به گذشته و آینده

یک فنجان کاپوچینو

 

در یخچال را باز کردم؛ نان ، پنیر ، گردو را از آن بیرون آوردم و روی میز گذاشتم. با آب جوش برای خودم کاپوچینو درست کردم و به جای نوشیدن یکی از دو معجون آبی و قرمز که مرا به آینده یا گذشته میبرد ، از معجون زندگی در حال استفاده کردم! حالا یک سوال از تویی که این نوشته را خواندی دارم… دوست دارم خوب به آن فکر کنی و بعد جواب بدهی؛ خودت را جای من بگذار ، اگر تو حق انتخاب داشتی ، کدام را انتخاب میکردی؟

نوشیدن معجون آبی رنگی که تو را به آینده ببرد؟
یا نوشیدن معجون قرمز رنگ و تجربه سفری به گذشته؟
و یا نوشیدن یک فنجان کاپوچینو و زندگی در اکنون؟
کدام را انتخاب کردی؟ به چه علت انتخابت این بود؟

 

محمد امین صباغیان عضوی از تیم رویایی حس

حتما بخوانید

  1. پلی لیست حس دانلود موزیک های بی کلام جادویی و درجه یک
  2. بک گراند انگیزشی موبایل دانلود زیباترین والپیپرهای انگیزشی موفقیت
  3. عکس نوشته انگیزشی دانلود ۶۸ عکس نوشته انگیزشی موفقیت (قسمت ششم)
  4. چه بر سر خوشی های زندگیمان آمد؟ رویاهایمان کجا رفتند؟ + پادکست
محمد امین صباغیان

محمدامین صباغیانم اما اکثراً امین را ترجیح می‌دهند. عاشق نوشتن، خواندن، کاپوچینو و بوی خاک باران خورده! همیشه سعی کردم از هر چیزی ایده بگیرم و بنویسم؛ اما زمانی که خواستم از خودم بنویسم به بن‌بست ذهنم رسیدم! این شد که فهمیدم کیستی من، پیچیده‌ترین سادگی زندگی‌ام است! من بی‌نهایتم و نمی‌توانم خودم را محدود کنم... به نظرم خوشبختی یعنی رضایت از خودمان در هر لحظه و اینجا هستم تا حس خوشبختی را به شما هدیه دهم.

16 نفر در این گفتگو شرکت کرده اند! نفر بعدی شما باشید...

ما با عشق پاسخ می دهیم چون می خواهیم جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم!
  1. سعید کاظمی پاسخ

    بنظر من اگه انسان ده بار هم به زمان قبل برگرده باز هم اشتباهاتی انجام میده که دلش میخواد دوباره برگرده و اونها را جبران بکنه اشتباه کردن انسان تمام شدنی نیست

    1. محمد امین صباغیانمحمد امین صباغیان نویسنده پاسخ

      از پیرمردی پرسیدند اگر بتوانی به گذشته برگردی چه کاری انجام می‌دهی؟
      در پاسخ گفت بیشتر اشتباه می‌کنم!

      پاسخش در نگاه اول عجیب به نظر می‌رسه، اما حقیقت این دنیا اینه که اگه اشتباهاتمون نبودن ممکن بود که موفقیتی هم وجود نداشته باشه!

      پائولو کوئیلو گفته:
      اشتباهاتم رو دوست دارم!
      چون اونها حباب شیشه‌ای غرور من رو می‌شکنند و هر زمان که به اشتباهاتم پی بردم، بزرگ‌تر شدم.
      چون اونها گران‌ترین تجربه‌هایم هستند، چراکه برایشان هزینه گزافی پرداخته‌ام.

      پس قدر اشتباهات رو بدون رفیق:)

  2. مبینا عبدلی پاسخ

    سلام و درود
    صادقانه مطلب زیبایی بود ولی اگه یه روز یه فنجانی به من بدهند که مرا به گذشته ببره البته اگه زمانش معلوم باشه قطعا می خورمش چون مثل تکرار یه فیلمه و من می تونم خیلی از اشتباهاتم رو اصلاح کنم
    اشتباهتی که اگه نبودن من رو به رویام نزدیک تر می کنه

    1. محمد امین صباغیانمحمد امین صباغیان نویسنده پاسخ

      درود بر شما
      نظرتون برام ارزشمند و قابل احترامه؛ اینکه بشه به گذشته بریم و اشتباهاتمون رو جبران کنیم قطعاً ما رو چندین گام به هدفمون نزدیک‌تر میکنه!
      اما فعلا این امر در عمل غیر ممکن هست، با این حال نباید فراموش کرد که شما قبلاً در گذشته زیسته‌اید و تجربیاتتون از گذشته بی‌شمار هست. به نظرم به جای اینکه افسوس اشتباهات گذشته را بخورید، از آنها پلی برای موفقیت بسازید.
      باور داشته باشید که هنوز دیر نشده، نمیشه به گذشته برگشت اما میشه از حالا شروع کرد و اشتباهات گذشته رو تکرار نکرد تا چند گام به هدفتون نزدیک‌تر شید. مطمئن باشید اینکه به هدفتون برسید دیر و زود داره، اما سوخت و سوز نداره!
      از صمیم قلب براتون آرزوی موفقیت میکنم …

      1. مبینا عبدلی پاسخ

        یقیناً حق با شماست این در عمل ممکن نیست
        من هم تازگی با همین نکته ای شما اشاره فرمودید انرژی بیشتری پیدا کردم.جبران گذشته با تکرار نکردن اشتباهات…..
        ممنون از شما

  3. husein ghasemi پاسخ

    همیشه از برگشتن به گذشته متنفر بودم،،، دوست ندارم برگردم و کارهای گذشته ام رو دوباره تکرار کنم! بدون تعارف فکر به اینکه به آینده سفر کنم هیجان زده ام می کنه. ولی بین زندگی در حال، آینده و گذشته من زندگی در حال رو ترجیح میدم چون خیلی بیشتر از آینده به شدت نامعلوم برام جذاب تره.

    1. محمد امین صباغیانمحمد امین صباغیان نویسنده پاسخ

      دقیقا همینطوره دوست عزیز، زندگی در حال کاملا غیر منتظره و فوق العاده هست!
      میشه به گذشته رفت و اشتباهات رو جبران کرد، همینطور میشه به آینده رفت و هیجان زندگی در آینده رو تجربه کرد، اما به نظر منم زندگی در حال لذت بخش تر هست؛ چراکه معنی تلاش و کوشش برای موفقیت در زندگی حال خیلی قشنگ تر معنا پیدا میکنه!

      1. Mobinakhanjani پاسخ

        منم صد در صد ت همین حال میمونم ب قول خود شما معلوم نی ب گذشته بخوام برم کدوم قرن میرم و در اینده ام همینطو زندگی سخت خودمون رو ادامه بدیم بهتر از گذشته و اینده نامعلوم هستش

        1. محمد امین صباغیانمحمد امین صباغیان نویسنده پاسخ

          دقیقا همینطوره …
          گذشته ما معلوم هست و آینده ما مجهول!
          اگر برای به هر زمانی در آینده سفر کنیم باید مثل همین الآن برای موفقیت و سعادت تلاش کنیم و همزمان با غول تنهایی مبارزه کنیم!
          به جای زندگی کردن در گذشته هم میتوانیم همین الآن با تکرار نکردن اشتباهاتمان آنها را اصلاح کنیم.
          زندگی موفق در آینده بسته به تجربه و اصلاح اشتباهات گذشته ما داره پس هر چی که هست همین الآن هست!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × سه =

mahyar akbari

آقای حِس...

همیشه دوست داشتم کسی وجود داشته باشد که هر وقت نااُمیدی به سراغم آمد ، من را به مسیر رسیدن به رویاهایم برگرداند. آن کَس را پیدا نکردم... یک حس خوب را ساختم... مهيار اکبری بنیان گذار یک حس خوب