سلام شما کاربر مهمان هستید :)
ثبت نام
ورود
سلام شما کاربر مهمان هستید :)
انتخاب بین دو گزینه

انتخاب بین دو گزینه و عبور از دوراهی با یک روش عالی

تا به حال برایتان پیش آمده است که در دوراهی گیر بیفتید؟ تجربه این را داشته اید که بخواهید بین دو گزینه ایده آل ، یکی را انتخاب کنید؟ واقعیت این است که در طول زندگی ، هر کداممان زمان های متعددی را سراغ داریم که بین دو گزینه گیر افتاده ایم و تمام تلاشمان را کرده ایم تا بهترین انتخابمان را انجام دهیم و از دوراهی عبور کنیم؛ اما پس از انتخابمان ، باز هم تَهِ دلمان ، میلی نسبت به گزینه ی دیگری که برای انتخاب داشتیم ، باقی می ماند!

 

انتخاب بین دو گزینه

گیر کردن در دوراهی

 

اگر یادتان باشد در مقالات قبلی ، یک سلاح قدرتمند برای تصمیم گیری های مهم زندگی تان را معرفی کردم! می توانید نگاهی به آن بیاندازید :

 

قانون ۱۰-۱۰-۱۰ سلاح قدرتمند شما در مهم ترین تصمیم گیری های زندگی تان

 

اما این مقاله را به این دلیل برایتان نوشتم که اگر روزی در انتخاب بین دو گزینه مناسب که از هر جهت با هم برابرند ، گیر افتادید ، بتوانید با یک روش ساده به راحتی تصمیم گیری کنید و زمان با ارزشتان را بیهوده سر این که بهترین انتخاب کدام است ، از دست ندهید. در آینده مقاله ای راجب تصمیم گیری درست برایتان می نویسم و روش های کاربردی زیادی را برای گرفتن یک تصمیم درست ، برایتان توضیح میدهم. در این مقاله فرض من بر این است که شما تصمیم درستتان را گرفته اید و تنها در بین دو گزینه که از هر جهت مناسب هستند ، گیر افتاده اید؛ در واقع دارید زمان زیادی را صرف این می کنید که کدام را باید انتخاب کنید. یک مثال موضوع مقاله را روشن تر میکند :

شما می خواهید یک خودروی سواری بخرید!

فرض کنید زمان آن رسیده است که تشخیص می دهید ، برای زندگی تان یک خوردوی سواری خریداری کنید. با بودجه ای که شما برای خرید ماشین در نظر گرفته اید ، می توانید ماشین X را از شرکت A یا ماشین Z را از شرکت B خریداری کنید. هر دو ماشین جذاب به نظر می رسند و رقیب همدیگر به شمار می آیند. با این حال انتخاب برای شما بسیار سخت است! هم  X را دوست دارید و هم نمی توانید از Z صرف نظر کنید. انگار کسی دست و پایتان را بسته و نمی توانید هیچ انتخابی انجام دهید!

چند مثال دیگر :

بسته به شرایطتی که دارید می توانید مثال های خودتان را جایگذاری کنید.

  • انتخاب بین دو لباس مناسب برای رفتن به میهمانی
  • انتخاب بین دو مقصد مناسب برای رفتن به سفر
  • انتخاب بین دو پیشنهاد شغلی مناسب
  • انتخاب بین دو خواستگار مناسب
  • و…

خب چاره چیست؟ بهترین انتخاب کدام است؟ کدام ماشین را انتخاب کنید که بعدا نگویید کاش آن یکی را انتخاب می کردم؟ برای پاسخ به این پرسش ها لازم است ادامه مقاله را بخوانید…

کمک گرفتن از یک سکه

تعجب نکنید! استفاده از یک سکه برای انتخاب بین دو گزینه که از هر نظر با هم برابر هستند ، کاملا هوشمندانه است! درباره ی این روش آزمایشی توسط محققان نیز انجام شده که نوشتنش فقط مقاله را طولانی میکند. اما چطور می توانیم به کمک یک سکه بهترین انتخاب را بین دو گزینه داشته باشیم؟!

روش کار به این صورت است که گزینه A را روی یک طرف سکه و گزینه B را روی طرف دیگر سکه می نویسیم (می توانیم ذهنی اینکار را انجام دهیم اما توصیه میکنم حتما بنویسید چون تاثیر بیشتری دارد)

 

عبور از دوراهی

پرتاب کردن سکه

 

حال کافیست سکه را به بالا پرتاب کنید! سکه به هر طرف افتاد ، آن انتخاب شماست! پس از آن باید از خودتان سوال کنید‌ : آیا احساس خوبی نسبت به این گزینه دارم؟ اگر پاسختان مثبت بود و احساس خوبی داشتید ، بروید و انجامش دهید آن هم بدون هیچ تردیدی! اگر دیدید احساس خوبی راجب گزینه ای که رو افتاده است ندارید و قلبتان فرو می ریزد ،‌ یعنی باید گزینه ی دیگر را انتخاب کنید و بدون هیچ تردیدی انجامش دهید. به همین سادگی!

کار هدایتگر درونی شماست!

اشتباه نکنید! سکه به شما نمی گوید تا کدام گزینه را انتخاب کنید! سکه به شما کمک میکند تا با هدایتگر درونی تان انتخاب را انجام دهید. همه ی ما در درونمان هدایتگری قدرتمند داریم؛ اما همیشه توسط ذهن منطقی و تحلیلی ما سرکوب میشود. استفاده از سکه به ما کمک میکند تا برای لحظاتی به صدای هدایتگر درونی مان گوش بدهیم. بگذارید خیالتان را راحت کنم! بسیار نادر است که پیروی از هدایتگر درونی تان ، پشیمانی برایتان به بار آورد! اما بر عکس پیروی نکردن از آن و نشنیدن صدای آن ،‌ در اکثر مواقع باعث پشیمانی میشود. میدانم که تجربه اش کرده اید!

 

عبور از دوراهی

هدایتگر درونی

 

بگذارید خیالتان را راحت کنم! بسیار نادر است که پیروی از هدایتگر درونی تان ، پشیمانی برایتان به بار آورد! اما بر عکس پیروی نکردن از آن و نشنیدن صدای آن ، در اکثر مواقع باعث پشیمانی میشود. میدانم که تجربه اش کرده اید!

مهیار اکبری

نکات تکمیلی

نکته ۱ : باز هم تکرار میکنم این روش در مواقعی کاربرد دارد که بین دو گزینه برابر گیر کرده باشید. در غیر اینصورت نه تنها هوشمندانه نیست بلکه کاملا سطحی و مرگبار است!

نکته ۲ : اگر سکه در دسترستان نبود یک ظرف بردارید و دو گزینه انتخابی تان را در آن بیاندازید. سایر مراحل همانند روش بالاست. (توصیه من استفاده از سکه است؛ حس بهتری دارد. بروید و یکی گیر بیاورید!)

نکته ۳ : گاهی لازم نیست که تنها یک گزینه را انتخاب کنید! راهی وجود دارد تا هر دو انتخاب را با هم داشته باشید؛ برای مثال به جای اینکه بین ادامه تحصیل یا به دنبال موسیقی رفتن ، یکی را انتخاب کنید ،‌ می توانید هر دو را با هم داشته باشید؛ یعنی هم به دانشگاه بروید و هم در برنامه ریزی تان قسمتی برای رفتن به کلاس موسقی در نظر بگیرید و اینگونه هر دو را دنبال کنید.

سخن پایانی

هیچ تصمیمی بهترین نیست! این شما و تلاش هایتان هستید که آن را به بهترین تبدیل می کنید. به جای وقت تلف کردن برای اینکه بهترین گزینه را انتخاب کنید ،‌ سعی کنید از هدایتگر درونی تان کمک بگیرید و هر چه سریعتر یکی را انتخاب کنید. پس از آن بروید و با اطمینان کامل انجامش دهید و اصلا فکر پشیمانی هم به سرتان نزند! این غیر قابل پیش بینی بودن زندگیست که آن را هیجان انگیز میکند… داشت یادم میرفت! همیشه یک سکه در کیف پولتان داشته باشید! تا بعد… 🙂

 

مهیار اکبری بنیان گذار یک حس خوب و عضوی از تیم رویایی حس

حتما بخوانید

  1. پلی لیست حس دانلود موزیک های بی کلام جادویی و درجه یک
  2. بک گراند انگیزشی موبایل دانلود زیباترین والپیپرهای انگیزشی موفقیت
  3. عکس نوشته انگیزشی دانلود ۶۸ عکس نوشته انگیزشی موفقیت (قسمت ششم)
  4. چه بر سر خوشی های زندگیمان آمد؟ رویاهایمان کجا رفتند؟ + پادکست
مهیار اکبری

همیشه دوست داشتم کسی وجود داشته باشد که هر وقت نااُمیدی به سراغم آمد ، من را به مسیر رسیدن به رویاهایم برگرداند. آن کَس را پیدا نکردم... یک حس خوب را ساختم... مهیار اکبری بنیان گذار یک حس خوب :)

38 نفر در این گفتگو شرکت کرده اند! نفر بعدی شما باشید...

ما با عشق پاسخ می دهیم چون می خواهیم جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم!
  1. غزل سامی پاسخ

    باسلام وقت بخیر
    بنده آزمون دادم و دوتا شغل قبول شدم. بین انتخاب دو شغل گیر کردم یکی کارشناس روان در مرکزبهداشت ودیگری معلم ابتدایی
    به هردو به یک اندازه علاقه دارم
    انتخاب خیلی سخته
    چکار کنم دارم دیونه میشم

    1. مهیار اکبریمهیار اکبری نویسنده پاسخ

      درود غزل عزیز
      اگر به هر دو انتخاب به یک اندازه علاقه دارید چند دقیقه در خلوت خودتان فکر کنید و هر کداک ابتدا به قلبتان ورود کرد آن را انتخاب کنید.

    2. یک معلم پاسخ

      شما خانم هستید و شغل معلمی ابتدائی یکی از امن ترین شغا هاست که فقط تا ظهر درگیرید و تابستان هم در اختیار خودتون هستید دراینده برای بچه و زندگیتون خیلی راحت ترید

  2. Sofia پاسخ

    من بین رفتن به دانشگاه قبلیم که از خونه دوره و رفتن به دانشگاه شهر خودم مردد هستم
    هرکدومش مزایا و معایبی داره
    اونجا سختی های خوابگاه و دوری از خانواده برام مطرح بود،اما روزانه بودم ومعدل الف
    از طرفی اینجا نزدیک خانوادم هستم
    اما شبانه و شهریه پرداز
    با سکه هم انتخاب کردم تا بلکه ندای درونم حرفشو بلندتر بزنه و شد دانشگاه شهر خودم
    اما چرا باز هم تصمیم گرفتن سخته..

  3. atena پاسخ

    سلام وقت بخیر.
    من اخیرا بین دو راهی عجیبی گیر کردم.از اونجایی که امسال برای من کنکوری سال سرنوشت سازی هست .بین دو مدرسه برای سال تحصیلی جدید مرددم.توی یکی از اونها به مدت یکسال درس خوندم و از شرایط ساختمانی و جوی مدرسه بسیار ناراضی بودم همچنین بچه هایی داشت که تحمل آنها غیر قابل ممکن بود و در مدرسه بی برنامگی بسیار شدیدی دیده می‌شد ولی در عین حال معلمان خوبی داشت که فاکتور قابل چشم پوشی نیست. و البته شهربه معمولی. بدی ماجرا اینجاست که درباره مدرسه دیگر اطلاعات خاصی ندارم و فقط میدانم که از نظر جوی و ساختمانی به دل می‌شیند و غیر دولتی هست با شهریه ۳ برابر. البته تعریفش را از یک فرد باتجربه شنیده بودم ولی اطلاعات دیگری ندارم. حتی از بقیه هم که نظر میخوام انقدر شرایط بد است که نمی‌دانند چه باید بگویند. و واقعا می‌خواهم پشیمانی غیر قابل جبرانی در آینده نداشته باشم .

  4. مرتضی پاسخ

    سلام، من اخیرا برای نیروی انتظامی ثبت نام کردم. اواسط معاینات پزشکی نیروی انتظامی، از یک کارخونه داروسازی که قبلا توش ثبت نام کرده بودم زنگ زدن و گفتن که همین ماه برای مصاحبه گزینش کارخونه دعوت میشم. حالا واقعا موندم بین این دو گزینه، مزایا و معایب یکسانی دارن که تصمیم گیری رو سخت کرده برام.
    از طرفی تعدادی از اطرافیان که باخبر شدن از این قضیه هرکدومشون سمت یک شغل رو گرفتن که باز هم دوراهی رو برام سخت تر کرد

  5. F.s پاسخ

    سلام ممنون من دو روز بود که سر مساله ای کاملا برابر گیر کرده بودم .
    خیلی ارامش پیدا کردم ممنون واقعا سایت شما رو خدا سر راهم قرار داد .

    خدایا شکرت .
    ممنون که باعث ارامشم شدید .
    دوروزه خواب به چشمم نمیومد .
    با سکه انتخابم رو کردم و با خیال راحت میخوابم .

  6. حنا پاسخ

    سلام
    من یکم دیر اینجارو پیدا کردم
    یه مدته که حالم خوب نیست خیلی دلم میخواد یه جوری عصبانیت درونم رو خالی کنم ولی هیچ راهی پیدا نشد چند وقت پیش به طور اتفاقی از موضوعی ناراحت بودم وبه دیوار مشت کوبیدم بدون اغراق بخوام بگم خیلی درد لذت بخشی داشت یکم به همین کار ادامه دادم و خالی شدم 🙂
    درسته دستم خورد شد ولی عوضش خالی شدم دیگه …..
    فعلا تابلو چسبوندم ولی یه ایده بهتر میخوام…

  7. نگین پاسخ

    سلام وقتتون بخیر
    من بین دو شغل موندم یکی طراحی فرش هست و دیگری هم کارشناس آموزش بیمارستان هست که من کلاس آموزش طراحی فرش رو دارم میگذرونم ولی به اون کار هم که مربوط به رشته دانشگاهیم هست علاقه پیدا کردم
    الان نمیدونم کدوم یکی از این شغل بهتر هست که من اون شغل رو هدف اصلیم قرار بدم

  8. ملیسا پاسخ

    درود بر شما، وقت تون بخیر
    موضوع خیلی سخت و دشواری نیست ولیکن یک لباسی هست که طرحش گیلاسیه و از طرف دیگر یک لباسی هست که طرح توت فرنگی دارد،بین دو راهی ماندم،طرح گیلاسی چیزا هایی زیادی دارم و این طرحو خیلی دوس دارم

  9. زهره پاسخ

    سلام، ما چند وقت پیش بین دو انتخاب خونه مونده بودیم، خونه کم نور و تاریک ۱۱۶ متری طبقه دو یا خونه ۱۰۵ متری خوش نقشه و پرنور طبقه چهار، خونه تعاونی بود متری ۲۳ افتاد برامون الان متری ۱۰۰ شده، ما ۱۰۵ رو انتخاب کردیم، حالا همه میگن بزرگتره قیمتش بیشتر بود می‌فروختید، پونصد فرقشه، الان من خودم خیلی پشیمونم که چرا اون رو انتخاب نکردیم، بالکنش کوچکتر بود و پذیرایی فقط بزرگتر وگرنه خوابها یک اندازه هستند و هر دو دو خوابه، به نظر شما، ما اشتباه کردیم؟ همسرم میگه طبقه چهار این که دید هم تا حدودی داره به شمال تهران از نظر قیمتی با طبقه دو اون واحد بزرگتر که دید نداره و تاریکه و طبقه دو هست و آپارتمان کناری کاملا سایه انداخته روی پنجره هاش، تقریبا هم قیمته و اگر بخواهیم بفروشیم بهتر فروش میره، ولی من بازم چون بزرگتر بود دو دل شدم که ضرر کردیم؟

  10. محمد پاسخ

    سلام من بین دو شغل موندم که یکی از آنها استخدام زندان و دیگری استخدام فولاد حال موندم چکار کنم یکیش اداره زندان دولتی هست و فولاد خصوصی حالا چکار کنم ممنون

  11. تینا پاسخ

    سلام آقای اکبری من ۱۸سالمه و خیلی اخیرا دچار سردرگمی شدم جوری که نمیدونم چیکار کنم فک میکنم هرچی که بخام انتخاب کنم اشتباهه
    امسال دلم نمیخواست پشت کنکور بمونم و دلم رشته تربیت بدنی میخاد که بتونم مربی بشم ولی از اون طرف درسم دلم نمیخاد بخونم ولی به اصرار خانوادم دارم میخونم که قبول شم بنظرتون من چیکار کنم خیلی نیاز دارم از همه پرس و جو کنم

    1. مهیار اکبریمهیار اکبری نویسنده پاسخ

      درود تینا جان
      طی یک گفتگو و به صورت کاملا جدی و منطقی علاقه تان را با خانواده تان مطرح گنید و دلایل خودتان را هم بیان کنید.
      به احتمال زیاد آنها هم خواهند پذیرفت. باید دنبال علاقه تان باشید نه رضایت دیگران

  12. abolfazl پاسخ

    من بین خرید دو عدد وسیله کاملا متفاوت گیر افتادم
    من یک راکت پینگ پنگ دارم که با خرید رویه اون ارتقاع پیدا میکنه و بهتر میشه
    از طرف دیگه دوست دارم گیتار بخرم و استفاده کنم
    قیمت رویه کمتر و قیمت گیتار بیشتر،الان موندم کدوم رو بگیرم
    میشه راهنمایی کنید آخه از هرکسی پرسیدیم دلیل قانع کننده ای بهم نداد که بگم:درست میگه برم همینو بخرم.

  13. محمد پاسخ

    سلام من در انتخاب یک شغل بین دو عامل موندم.. .. اول این که هم استعداد و هم تجربه در این کار دارم و بسیار سریع و باهوشم در اینکار….. اما از طرفی اصلا یا پرسونالیتی و شخصیتم نمیخونه…. همین باعث شده هم توش موفق باشم و رشد بالایی داشته باشم هم روی مخم هست همیشه و لذتی نمیبرم و کلافه ام کرده.
    عقلم میگه بمون… دلم میگه رهاش کن
    موندم چیکار کنم.

    1. مهیار اکبریمهیار اکبری نویسنده پاسخ

      درود محمد عزیز
      من پیشنهاد میکنم تخصص و منبع درآمد فعلی تان را داشته باشید و سعی کنید روزانه زمانی را به کار مورد علاقه تان بپردازید.
      هر زمان در کار مورد علاقه تان به تخصص و ثبات و درامد مشابه شغل فعلی رسیدید ، می توانید تصمیم به حذف کامل آن بگیرید.
      و اگر از لحاظ مالی در زندگی مشکلی ندارید می توانید از همین لحظه کار مورد علاقه قلبی تان را دنبال کنید.

  14. مبینا ستاریمبینا ستاری پاسخ

    درود آقای حِس عزیز.
    نمیدونم که این کامنت رو میخونید یا نه، اما در حال حاضر، احساس یه شکست خورده رو دارم که همه چی علیه شه.
    فقط اومدم تو سایتتون. دارم گریه میکنم و یه اهنگ غمگین گوش میدم تا آرومم کنه. همیشه با خدا حرف میزنم و وقتایی که شرایط خوبی نیست، خدا فقط یه کلمه میگه. یه کلمه میگه و اینبار گفت حس! اگه در حال گریه کردن نبودم و حالم بد نبود، شاید هنوز اینجا ثبت نام نکرده بودم…
    خدا گفت حس منم موس رو بردم روی بوک مارک! اومدم تو آخرین دیدگاه و چون دلم یکی رو میخواست که باهاش حرف بزنم، اومدم این پایین برای کامنت. حالم اصلا خوب نیست. یه ماهی میشد که توپ و پر انرژی بودم، میخواستم دنیا رو فتح کنم، کلیپای انگیزشی شما رو هی نگاه میکردم، و توی ۲ دقیقه جمعا، حالم بد شد. انگار دنیا رو از دست دادم. هیچی توم نمونده که بخوام ادامه بدم…. نه، من تسلیم نشدم، اما خسته شدم. توی ۲ دقیقه تمام حسم رو از دست دادم. گفتم شاید آقای حس گوش بده! شاید بخواد بشنوه! شاید خدا آدرس اونو به من داده!
    اگه میخواید گوش کنید، ممنون میشم اما اگه نه، خوشحالم میشم بنویسید نه مبینای عزیز نخواستم بخونم! اما خواهش میکنم، یه چیزی بهم بگید! که بفهمم دنیا خالی نیست!
    من ۱۵ سالمه. همه بهم میگن کم تجربه، زوده، دیره، دختری، نمیشه، نمیشه، نمیشه! ازتون یاد گرفتم که هیچ وقت نباید کم آورد. آدم شاید خسته بشه، اما نباید تو کل زندگیش، هر روز خسته باشه! ما یه زندگی داریم که به عنوان هدیه و مسافرت داده شده. پس برای اینکه از مسافرتمون لذت ببریم، باید زندگیمون رو دوست داشته باشیم. حتی اگه توی ۲ ثانیه از فرش به عرش برسه. این مهمه که بدونیم ما یه آفریده ایم. ما یه مخلوقیم و قشنگ ترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که خدا رو خوشحال کنیم. میدونم عجیبه اما من با همین طرز فکر، الان دچار این حالم. اسمشو چیزی نذارید که توجیه بشه! همه حالشون بد میشه! خودتون گفتید اگه خفن ترین آدم یه سیاره هم باشیم زندگیمون فصل های خاص خودشو داره!
    من ۱۵ سالمه. ۱۵ سالمه و مقاله انگیزشی مینوشتم، ۱۵ سالمه و برنامه نویسی میکنم، ۱۵ سالمه و داستان و شعر و مطلب های انگیزشی و تلنگری و زندگیی مینویسم، ۱۵ سالمه و دارم تمام تلاشم رو میکنم تا دنیا تبدیل به جای بهتری بشه! ۱۵ سالمه و توی مصاحبه های آموزشی رد میشم، ۱۵ سالمه و تمام درخواست های کارآموزیم رد شده! ۱۵ سالمه اما انگار دنیا نمیخواد من ۱۵ سالم باشه!
    من عاشق اینم که به دنیا انگیزه بدم. من دلباخته اینم که دنیا رو زیبا و خوشحال کنم! حتی اگه کسی بابتش ازم تشکر نکنه! من میخوام خدا رو خوشحال کنم! من میخوام….
    حالا دیگه نمیتونم تو اون سایت مقاله ای منتشر کنم. حالا دیگه کسی انگیزه نمیخواد! شاید اگه کسی این روند رو متوقف نمیکرد، الان میتونستم بازم به دنیا انگیزه بدم! من متوقف نمیشم. قرار نیست همچین کاری کنم. من میخوام جنگجو باشم و به حرف هاشون اهمیت ندم.
    بازم میگم اگه نمیخواید نخونید. خواهش میکنم فقط برای اینکه کامنت جواب بدید این کارو نکنید. شما هم مثل اونا محدودم کنید! ناراحت نشید. من الان ناراحتم و احساس میکنم هیچی مهم نیست.
    امروز مصاحبه داشتم برای یه آموزشگاه برنامه نویسی. میدونم من براش تلاش کردم! میدونم بهترین عملکردم رو ارائه دادم و بازم شکست خوردم. بدون اینکه اجازه دفاع از خودم رو داشته باشم شکست خوردم. نذاشتن خودمو اثبات کنم. فقط گفتن شما رد شدی. نمیتونی بیای.
    نه نه نه! من ناامید نیستم. حتی دیگه بخاطرش ناراحت نیستم.
    چرا اولش چرا. اما خدا بهم گفت که چیز بهتری در راهه. نمیدونستم قراره خبر بدی بشنوم. وگرنه از همون اول توی رختخواب خودمو به خواب میزدم و میگفتم نمیخوام هیچکس رو ببینم.
    آدمهایی رو دیدم که مادرشون رو از دست دادن. براشون کامنت انگیزشی گذاشتم! با تمام وجودم! من هیچ وقت کاری رو غیر از اون نمیکنم. هرگز! براشون دعا کردم، نماز خوندم، از خدا خواهش کردم و باز هم اون موقع گریه کردم. خوشحالم که میبینم الان جواب داده و حال اون دختر بهتره. حالا خیلی خوشحاله و این منو خوشحال تر میکنه.
    امروز بازم داشتم دنبال آموزشگاه برنامه نویسی میگشتم و هی سعی میکردم که به خودم بفهمونم که من قوی تر از اینم که با یه نه، عقب بکشم. من یه مبارزم! نه یه انسان سست و بی هدف.
    اما همین چند ساعت پیش. پدرم که بغض کرده بود گفت مرحوم شد!
    یکی از دوستان صمیمی پدرم مرحوم شد. من درست نمیشناختمش. اما میدونم آدم خوبی بود. میدونم که پدرم الان داره خاطراتش رو با اون مرور میکنه و هی یادش میاد که اون دیگه نیست! الان حتی نمیتونم دعا کنم. حالم بده و احساس خیلی ناخوشایندی دارم. تمام لحظه های شکست و تلخی و گریه از جلو چشمم رد میشن و اشک شیشه عینکم رو خیس میکنه. اهنگ Low mist var. 2 (Day1) رو برای وقتایی که میخواید گریه کنید گوش کنید. جلوتون رو نمیگیره.
    حالم خوب نیست. یاد دوست های قدیمی ام می افتم و میبینم که منم دیگه اونا روو ندارم! اونا رفقای، کسان دیگه ای شدن بدون اینکه یادشون بمونه منم وجود داشتم. یاد صحبت ها گری جان بیشاب می افتم که میگفت ما نباید از هم توقع داشته باشیم چون توقع داشتن حالمون رو بد میکنه.
    اما این همه اش نیست. زود قضاوتم نکنید. نمیخوام نارحتتون کنم. فقط حالم خوب نیست. حس یکی رو دارم که بیماره. بیماره و نمیتونه به خودش کمک کنه.
    متاسفم که طولانی شد. معذرت میخوام که تا اینجاش اومدید. از خدا میخوام برکت رو مثل انگیزه ای که به دیگران میدید، سریع و آسون و با حِس وارد زندگیتون کنه. دعا میکنم شما از همه ی انگیزه دهنده ها درخشنده تر باشید. مثل یه ستاریه نزدیک روشنایی، و پر از زیبایی باطنی باشید. نمیدونم چرا براتون نوشتم. فقط خدا گفت بیام اینجا. خدا هواتون رو داره آقای حِس. با حال بد، بهترین حس ها رو براتون آرزو میکنم. ممنونم که خوندید. فقط ممنونم، فقط ممنون.
    ممنونم خدای بزرگ……

    1. مهیار اکبریمهیار اکبری نویسنده پاسخ

      درود مبینای عزیز.
      دیدگاهتان را کامل خواندنم.
      بهتر است کمی آهسته تر پیش بروید و بگذراید زندگی روال عادی خودش را طی کند…
      اینکه بخواهید همه کارها را با هم انجام دهید چیزی به جز سردرگمی و متوقف کردنتان و همینطور نااُمیدی برایتان ندارد.
      شما هنوز در ابتدای مسیر هستید. کلی راه است که باید طی کنید. کلی انتخاب است که هنوز نکرده اید و باید بکنید.
      کلی فرصت های گوناگون پیش رویتان قرار خواهد گرفت و کلی اتفاق غیرقابل منتظره در انتظار شماست.
      از این سریع رفتن و این شاخه به آن شاخه پریدن دست بردارید و بگذارید زندگی روال عادی خودش را طی کند.
      موزیک هایی که غمگینتان میکند گوش نکنید. اخبار را دنبال نکنید. اینستا گردی نکنید و فقط روی خودتان تمرکز کنید و این
      منسیر شگفت انگیز زندگی را به زیبایی بپیمایید… همانطور که گفتم شما هنوز در ابتدای راهتان هستید و اینهمه عجله و استرس و نگرانی های بی مورد ، معنایی ندارد.
      با آرزوی بهترن اتفاق ها برای شما مبینای عزیز.

  15. فریبا پاسخ

    من بین دوتا تخصص جراحی عمومی و بیهوشی موندم …علاقه فراوون به جراحی عمومی دارم اما سبک زندگیش و استرسش با روحیه و شرایط من جور نیست.
    بیهوشی رو در زمینه‌ی هیپنوتیزمی دوست دارم و دیدن عملهای جراحی هم برام لذت بخشه .
    اما میترسم با انتخاب یکی افسوس اون یکی دیگه رو بخورم.
    با هرکی مشورت کردم میگه برای روحیه‌ی من بیهوشی خوبه اما بازم استرس دارم و نمیدونم کدومو انتخاب اول بزنم

  16. Ariana پاسخ

    من بین دوتا کار گیر کردم که هردو رو خیلی دوست دارم اما تو یکیشون مهارت دارم اما اون یکی برام یه تجربه جدیده همه بهم میگن که تجربه جدید رو ول کنم کاری رو که بلدم انجام بدم من واقعا نمی‌دونم باید چیکار کنم 😭

  17. ساناز پاسخ

    من میخوام بین دو شغل یکی رو انتخاب کنم نمیدونم کنکور ریاضی رو بخونم که برم دنبال مهندسی یا برم تجربی که دامپزشک بشم من دو ساله که دارم بهش فک میکنم همش میترسم که از تصمیمم پشیمون شم و کل زندگیم از دست بره چیکا کنم

    1. مهیار اکبریمهیار اکبری نویسنده پاسخ

      درود ساناز عزیز.
      برای این منظور بهتر است با افراد آگاه در این دو رشته مشورت بفرمایید. همینطور از یک مشاور تحصیلی راهنمایی بخواهید تا
      همه جوانب هر دو انتخاب را برایتان کامل بازگو کند؛ ضمن اینکه علاقه شخصی تان هم خرف اول را میزند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

چهار × سه =

mahyar akbari

آقای حِس...

همیشه دوست داشتم کسی وجود داشته باشد که هر وقت نااُمیدی به سراغم آمد ، من را به مسیر رسیدن به رویاهایم برگرداند. آن کَس را پیدا نکردم... یک حس خوب را ساختم... مهيار اکبری بنیان گذار یک حس خوب