سلام شما کاربر مهمان هستید :)
ثبت نام
ورود
سلام شما کاربر مهمان هستید :)
پایان کابوس

زندانی : تنها راه پایان دادن به یک کابوس بیدار شدن است…

روی دیوار زندان نوشته شده بود : تنها راه پایان دادن به یک کابوس ، بیدار شدن است! زندانی ، گناهکار یا بیگناه ، شاید مانند بقیه زندانی ها به نظر می رسید؛ اما فقط اوایل حبس شدنش. محکوم به اعدام شده بود اما اواخر روز های زندگی اش ، برخالف بقیه افراد ی که قاضی چنین حکمی برایشان صادر کرده بود ، بسیار آرام به نظر می رسید. شاید نتوان چنین گفت که او امید به زنده ماندن داشت ، بلکه بسیار عمیق تر و نیرومند تر! او فقط بیدار شده بود…

 

زندانی

زندانی فقط بیدار شده بود…

 

با چشمانش چیزهایی میدید که بقیه می دیدند؛ اما قلبش نوری یافته بود که هیچ چشمی قادر به دیدنش نبود! همبندهایش او را دیوانه می خواندند اما در عین حال هرکس با او هم صحبت می شد یا کنارش قرار می گرفت ، حس خوبی درونش شعله ور می شد ، حسی باور نکردنی! شاید او آنقدر ها هم زیبا نبود اما روشنایی چهره اش او را همچون قدیس ها کرده بود. قدیس نبود ، او فقط بیدار شده بود! سخن هایش مانند ستاره ای درخشان بود؛ برای زندانی های دیگر ی که بیشتر عمرشان را در شب هایی تاریک و بی ستاره بوده اند؛ به طوری که روی در و دیوار زندان پر از حرفهای او شده بود.

در زندان باز شد. منتظر بود و زیر لب شعر مورد علاقه اش را می خواند. بلند شد و با صلابت به سمت جوخه اعدام رفت. بر خلاف دیگران نمی ترسید ، التماس نمی کرد ، تقلا نمی کرد ، گریه و ناله هم نمی کرد؛ حتی بدنش نمیلرزید! زمانی که جسدش را از زندان بیرون می بردند ، لبخندی بر لبش دیدند و نامه ای در دستانش که در آن نوشته شده بود : کسی قادر به کشتن من نخواهد بود ، شب ها زیر آسمان بایستید و بالای سرتان را نگاه کنید…

 

زندانی

زندانی :‌ کسی قادر به کشتن من نخواهد بود…

 

من حدود ۵ سال پیش تصورم از انسان و دنیایی که در آن زندگی می کنیم ، چنین چیزی بود : ما بندگان هبوط یافته ی خداوند و زمین ، زمین طرد شده و معلق در جهانی عمیقا تاریک! در واقع تصور میکردم ما در یک بند عمومی حبس شده ایم! تاریکی ها را میدیدم و بس. هر چیز زیبایی برایم ناشناخته و مبهم بود و تنها تصورم از زندگی ، گذران زمان بود. افراد مثبت نگر در نظرم دیوانگانی بودند بی دغدغه!

زندانی میگفت : روشن بین بودن یا تاریک بین ، یک انتخاب است و به اتفاقات و شرایط افراد بستگ ی ندارد. روشن بین باشی ، هم اکنون های دیگر زندگی در برابرت روشن خواهند شد و برعکس! شاید او جمله ا ی کلیشه ا ی گفته باشد اما پس از گذر ۵ سال معتقدم که همیشه در بطن جملات کلیشه ا ی ، راز ی عمیق خفته است…

حال منظور زندانی از هم اکنون های دیگر چیست؟

چندی پیش استاد تاریخ و فلسفه ی علم سوالی پرسید : آیا زمان وجود دارد یا صرفا ما آن را تعریف می کنیم؟ هر دانشجویی تصور خاصی از مفهوم زمان داشت. در علم فیزیک ، زمان مفهومی است که از تعاریف دیگر بدست می آید و این مفاهیم و تعاریف به کمک فرمول بندی ریاضیاتی به یکدیگر وابسته اند. باید گفت که پاسخ دادن به این سوال اصلا ساده به نظر نمی آید؛ اما من اکنون به مفهوم فیزیکی آن کاری ندارم. هر چه از زمان در ذهن دارید را برا ی چند لحظه از ذهنتان بیرون بریزید و با من همراه شوید…

 

مفهوم زمان

مفهوم زمان

 

گذشته : لحظاتی که در زمان حال بوده اند و دیگر وجود ندارند. (سپری شده آن)

حال : لحظاتی که آن را حس می کنید و در آن درحال انجام فعالیت های گوناگون هستید.

آینده : لحظاتی که در زمان حال خواهند بود ، لحظاتی که تجربه نکرده اید و در انتظار آمدن آن هستید.

از منظر گروهی از دانشگران و اندیشمندان جهان ، این تعریف زمان است. یک بار دیگر توجه کنید که زمان های مختلف با زمان حال معنا پیدا می کنند.

زمان : هم اکنون های پیوسته! هم اکنون هایی که تاثیر مستقیم بر یکدیگر دارند…

زندانی می گفت : هر لحظه ، هر فکری که به ذهنمان می آید و درنتیجه ی آن هر تصمیمی که می گیریم ، در حال ساختن هم اکنون های دیگرمان هستیم! ما همیشه در حال انتخاب کردن هستیم؛ حتی زمانی که مجبور می شویم کاری را انجام بدهیم ، باز هم انتخاب می کنیم! انتخاب می کنیم که در زمان حال زندگی کنیم یا آن را از دست بدهیم…

و اما این مقدمه را گفتم که به اینجا برسم :

تعداد بیشماری از آدم ها بر این باورند که یک نفر نمی تواند دنیا را تغییر دهد؛ اما من پس از گذر ۵ سال به این موضوع یقین دارم که شاید نتوان دنیا را تکان داد ، اما اگر شما بتوانید خودتان را آگاه و متحول کنید ، باهر شخصی که برخورد کنید ، او را در میدان انرژ ی خود قرار می دهید؛ درواقع او را تا حد گنجایشش آگاه خواهید کرد؛ حال در هرموردی که می خواهد باشد. اگر شما فردی راستگو باشید و تحت هر شرایطی سخن درست و حقیقت را بگویید ، به احتمال زیاد در زندگی با شخصی دروغگو برخورد خواهید کرد تا موجب آگاهی او شوید.

زندانی می گفت : هر کسی در هر موردی که نقطه ضعف داشته باشد ، از طرف پروردگار فرصتی برای آگاهی بدست می آورد تا خود را متحول کند. حال اگر شما خودتان را پرورش دهید و از فرصتهایتان به خوبی استفاده کنید ، می توانید آگاهی بخش هر انسانی باشید؛ حتی اگر او دشمن شما باشد. درنتیجه می توانید به تدریج دنیا را به سو ی آگاهی هدایت کنید. زندانی می گفت : انسان ها ی بزرگ ، دشمن های بزرگی هم دارند؛ دشمنانی که برای او احترام ویژه ای قائلند چرا که هر انسانی فطرتا آگاهی را دوست دارد.

 

زندانی

زندانی : انسان های بزرگ ، دشمنان بزرگی هم دارند…

 

نهایتا همه ی ما یکی از این پایان ها را تجربه خواهیم کرد : افراد تاریک بین که به مرور به عمق دریایی از تاریکی فرو می روند ، افراد معمولی که روی دریایی تاریک شناورند و گاهی آسمان روشن را می بینند و گاهی عمق تاریکی را و در همان حال مرگ بیهوده ی خود را تجربه خواهند کرد. و گروه سوم ، افراد روشن بینی که اهداف والایی دارند و در هر دریایی عمیق از تاریکی که باشند ، رو به آسمان روشن دارند و در آخر به آسمان پرستاره پر می کشند و ستاره ای میشوند نورانی…

اگر قرار است مانند زندانی رها شده ی ما ، در آینده ستاره ای نورانی برای شب های تاریک دیگران باشید ، و اگر می خواهید دنیا را تغییر بدهید ، هم اکنون هایتان را دست کم نگیرید ، از ستارگان الهام بگیرید و آن ها را چراغ راهتان کنید و یادتان نرود که تنها راه پایان دادن به یک کابوس ، بیدار شدن است!

 

اگر می خواهید دنیا را تغییر بدهید ، هم اکنون هایتان را دست کم نگیرید ، از ستارگان الهام بگیرید و آن ها را چراغ راهتان کنید و یادتان نرود که تنها راه پایان دادن به یک کابوس ، بیدار شدن است!

فاطمه نصاب زاده

 

فاطمه نصاب زاده عضوی از تیم رویایی حس

حتما بخوانید

  1. پلی لیست حس دانلود موزیک های بی کلام جادویی و درجه یک
  2. بک گراند انگیزشی موبایل دانلود زیباترین والپیپرهای انگیزشی موفقیت
  3. عکس نوشته انگیزشی دانلود ۶۸ عکس نوشته انگیزشی موفقیت (قسمت ششم)
  4. چه بر سر خوشی های زندگیمان آمد؟ رویاهایمان کجا رفتند؟ + پادکست
فاطمه نصاب زاده

من ، فاطمه ، قراره زندگیمو خودم بسازم ، با اعتقادات و تلاشهای خودم ، با انتخاب ها و تصمیمات خودم ، بدون ترس از تاریکی ، گذشته و آینده ، شکست و یا حتی مرگ! چون هدف از حضور من در این دنیا چیزی جز این نیست!

20 نفر در این گفتگو شرکت کرده اند! نفر بعدی شما باشید...

ما با عشق پاسخ می دهیم چون می خواهیم جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم!
  1. جلیل پاسخ

    خیلی ممنون بابت مقاله عالی تون…بعضی از ما که امسال کنکوری هستیم خیلی به اینطور مطالب نیاز داریم و بابت سایت حس و مقالاتتون خییییییییییییلی ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پانزده − 10 =

mahyar akbari

آقای حِس...

همیشه دوست داشتم کسی وجود داشته باشد که هر وقت نااُمیدی به سراغم آمد ، من را به مسیر رسیدن به رویاهایم برگرداند. آن کَس را پیدا نکردم... یک حس خوب را ساختم... مهيار اکبری بنیان گذار یک حس خوب