قبل از اینکه خواندن این مقاله را شروع کنید ، باید بدانید که این مقاله دو قسمت دارد. اگر قبلا قسمت اول را مطالعه کردید که عالیست! در غیر اینصورت ، بهتر است ابتدا قسمت اول آن را مطالعه کنید و سپس دوباره به این مقاله برگردید…
چگونه می توان یک حس خوب را ایجاد کرد؟ (قسمت اول)
بسیار خب! حال به سراغ قسمت دوم برویم…
چگونه می توان یک حس خوب را ایجاد کرد؟ (قسمت دوم)
اغلب دوست دارم نوشته های خودم را با یک جمله ی معروف یا نقل قول از کسی شروع کنم؛ زیرا وقتی خودم را تنها و ناامید از همه جا می یابم ، تنها امیدی که می توانم به خودم تزریق کنم ، خواندن این جملات و اندکی به فکر فرو رفتن درباره ی آنهاست…
زندگی کن… فردا خواهی مرد… همانطور که یک ساعت پیش بایست مرده باشی! وقتی که سراسرِ زندگی ات در برابر ابدیت لحظهای بیش نیست ، چه جای آن است که خود را عذاب دهی؟
لئو تولستوی
در همینه زمینه مقاله زیر را بخوانید :
گرفتن انگیزه ی فوق العاده فقط با تکرار این جمله سه کلمه ای
این سخن تولستوی ، همان قدرت بی نهایت ذهن را به ما نشان می دهد… همان قدرتی که می تواند در کسری از ثانیه انسانی را به نابودی بکشاند یا اورا از هلاکت نجات دهد… صحبت کردن درباره ی این قدرت شگفت انگیز که یقینا وجود یک خالق بی همتا را طلب می کند ، می تواند مدت ها به طول بیانجامد…
حال چه توقعاتی می توان از آن داشت؟
اندکی تامل کنید…
«شما و هر یک از ما ، یک نفر از ۷ میلیارد نفر روی ۱ سیاره ، از ۸ سیاره ی دور ۱ ستاره ، از ۳۰۰ میلیارد ستاره در یک کهکشان ، از ۱ تا ۲ تریلیون کهکشان درحال چرخش هستیم!»
درک کردن چنین عظمتی تنها از ذهن یک انسان بر می آید؛ پس هیچگاه نمی توان قدرت آن را دست کم گرفت! حال برسیم به سوال اصلی که تمام این صحبت ها تنها به خاطر آن یک دلیل است ، آن هم چگونگی ساختن یک حس ساده ی خوب…
به نظر من ، اگر زمان هایی که سایه ی سیاهی از افکار آزار دهنده در ذهنمان جا خوش کرد ، با اندکی تمرکز به یاد صحبت های امشب بیفتیم ، می توانیم این سایه را از بین ببریم؛ و همینطور اگر یادمان نرود که ساختن یک حس خوب نیاز به مکان و زمان خاصی ندارد و هریک از ما با کمک شناختی که در ذهنمان از توانایی هایمان در جهان بیرون داریم ، میتوانیم در لحظه حس خوبی را برای خودمان خلق کنیم…
نباید فراموش کنیم که ذهن ما همانطور که می تواند مخترع یک بمب باشد ، می تواند مخترع مسکنی برای درد بشر نیز باشد… پس با این وجود ذهن انعطاف پذیر ما می تواند با دیدن و بوییدن یک گل در طبیعت ، از آن لذت ببرد و همان ذهن می تواند تصمیم بگیرد گل را بچیند و به عمر او پایان بدهد… بنابراین باید دید ذهن خودمان چگونه تغییر خواهد یافت… 🙂
سلام خوب بود فقط کمی انگار کم بود
این تصاویر با کیفیت و زیبا بیشتر منو شیفته کرده! 😉
سپاس از مقالتون