سلام شما کاربر مهمان هستید :)
ثبت نام
ورود
سلام شما کاربر مهمان هستید :)
تجربه زندگی

زندگی ات را تجربه کن و تجربه ات را زندگی کن…

یست سالگی را پشت سر گذاشته ای و دنبال شغل مناسبی میگردی ، با اولین مصاحبه کننده شعلی که روبرو شوی ، سوالی از تو میپرسد : تجربه کار کردن داری یا نه؟ دلت میخواهد ورزش جدیدی را شروع کنی ، قبل از اینکه آموزش های اولیه ات را آغاز کنی ، مربی از تو میپرسد : آیا قبلا تجربه انجام این ورزش را داشته ای؟ تصمیم میگیری رانندگی کردن را یاد بگیری ، قبل از اینکه مربی در ماشین بنشیند ، به چشمانت نگاه نافذی می اندازد و می گوید : تجربه رانندگی کردن را داری یا نه؟ و مثال هایی از این دست که خوشحال میشوم برایم کامنت کنید که در آن به شما گفته اند : تجربه اش را داشته اید یا نه؟

 

تجربه

تجربه داشتن

 

بیشتر قشر جامعه مخصوصا جوانان ۲۰ تا ۳۰ سال ، از این ناله می کنند که چرا هر کجا میروند برای کار ، به آنها می گویند : سابقه و تجربه کار کردن داری یا نه؟ و آنها در جواب می گویند : به تازگی فارغ التحصیل شده اند و باید شروع کنند تا تجربه بدست بیاورند. اما واژه تجربه واژه عجیبی است! پر است از مارپیچ های تو در تو که پشت هر مارپیچ ، سر بالایی و سر پایینی های عجیب و غریبی دیده میشود؛ این سربالایی ها و سرپایینی ها ،‌ هر لحظه ما را متعجب میکند! حتی میترساند ، گاهی می خنداند ، گاهی مضطرب میکند و ممکن است باعث شود خجالت بکشیم.

تجربه چیست؟

بگذارید قبل از هرچیز معنای کلمه ی تجربه را با هم ببینیم : لغت نامه دهخدا معنی تجربه را این چنین نوشته است :  آزمایش و امتحان ، گرفتن و کردن. بهتر است ریشه کلمه تجربه را به زبان انگلیسی هم بررسی کنیم که دقیق تر درمورد آن مطلع شویم : در زبان انگلیسی ،‌ تجربه experience میباشد که ریشه آن به زبان لاتین برمیگردد؛ experientia به معنای دانشی است که از تمرین مرتب و زیاد بدست می آید.

حالا باید بهتر تجربه را بشناسید. خب! میخواهم شروع کنم پس و پیش مسیر تجربه را با کلماتم برایتان ترسیم کنم و امیدوارم کلماتم بتوانند در این راه کمک حالتان باشند.

تجربه ها به مسیرمان جهت میدهند

سرچشمه زندگی درد و رنج است و مسیری که پیش روی ما قرار دارد نیز ، درد و رنج بسیاری را با خود به همراه دارد؛ اما در این میان ما شادی و نشاط را وارد این درد و رنج خواهیم کرد تا کمتر احساس فرسودگی و دل مردگی کنیم. ممکن است بپرسید کلمات قبلی چه ربطی به موضوع ما دارد ، خب اجازه بدهید برایتان توضیح بدهم…

 

تجربه

تجربه در زندگی

 

این تجربه های ما هستند که باعث میشوند در مسیرمان تغییر ایجاد کنیم و احساس دل مردگی را کم و یا زیاد کنیم؛ اگر قدرت تجربه ها وجود نداشتند ، هرگز ما نمی توانستیم این احساس را از بین ببریم. دقیقا از زمانی که کودکی دو تا ۳ ساله ای بیشتر نیستید و بلند میشوید چند قدم راه میروید و از پشت به زمین میخورید ، تجربه راه رفتن را بدست می آورید و آنجاست که احساس دل مردگی درونی که منشا آن راه نرفتن بوده را از بین میبرید.

زمانی که برای اولین بار پا روی ترس خود می گذارید ، انگشت پدر و مادتان را رها میکنید و چند متر از آنها جلوتر راه میروید ، لحظه ایی که باید در مدرسه پشت میز و صندلی بنشینید و دیگر خبری از قربان صدقه های مادرانه و کمک های پدرانه نیست ، لحظه ای که می فهمید باید برای بدست آوردن بهترین جایگاه در مدرسه بجنگید و دیگر مانند صبحانه های نان و پنیر مادرتان نیست که صبح ها در کیفتان آماده باشد و شما فقط به راحتی میلش کنید ، لحظه ایی که می فهمید باید در مقابل زورگوی مدرسه بایستید ، لحظه ایی که ترس بدست نیاوردن رتبه خوب کنکور را دارید ، لحظه ای که وارد دانشگاه میشوید ، لحظه ایی که پا جلو می گذارید و با آن کسی که دل شما را برده است صحبت میکنید ، و تمامی لحظاتی که در این میان است و یا پس و پیش آن ها قرار دارد؛ تا آخر عمر! این لحظات در درونشان چیزی نهفته است و آن هم تجربیاتی است که شما به دستشان آورده اید.

زندگی محل کسب تجربه و آزمایش کردن است

تا اینجای زندگی همه چیز دست به دست هم میدهد که تجربه کنی ، آزمایش کنی و تمرین کنی ، تا به آن چه میخواهی برسی؛ اما از یک جایی به بعد ، زندگی ساکن میشود و در مسیر آسفالت شده زندگی با تابلوی ایست روبرو میشوی؛ که زیر تابلو ایست نوشته شده است : ادامه مسیرت خاکیست و مسیرت آف رُد است! تو برای رسیدن به مقصد مورد نظرت باید از این مسیر عبور کنی ، خیلی از آدم ها زیر این تابلو می مانند و می گویند : من دوباره باز میگردم و در همین جاده آسفالت شده ، زندگیم را می گذارنم؛ که مبادا کفش هایم خراب شود و مبادا در ادامه مسیر مورد آسیب کسی قرار بگیرم. خیلی های دیگر زیر تابلو می ایستند و تنها به افق خیره میشوند و سال های سال درحال نگاه کردن به آن افق زیبا هستند! دسته ی دیگر ، آن دسته ای هستند که دنیا را از آن خود می کنند؛ آنها آرام آرام شروع می کنند و از مسیر بدون آسفالت گذر می کنند تا به آنچه خواهانش هستند برسند.

 

تحربه

تجربه مسیر خاکی

 

هدف من شرح دسته ی آخر است. امیدوارم که اگر جزء دسته اول یا دوم هستی ، با خواندن این متن شروع کنی و پا در مسیر خاکی بگذاری ، و آن جاده زیبا را به حال خودش رها کنی! یادت باشد معمولا این چنین است که برای بدست آوردن زیبایی های دیگر ، باید قید زیبایی هایی که در حال خاضر داری را بزنی! به عبارتی ، برای خریدن یک ماشین جدید ، اول باید ماشین قدیمی پارکینگت را بفروشی؛ پس رها کنی و با من همراه شو رفیق…

با مسیرت آشنا شو…

مسیر روبرو را نگاه که بکنی ، پُر است از اتفاق های جورواجور ، پر است از اتفاق های تلخ و شیرین و هیجان انگیز! ممکن است گاهی در این مسیر ساعت ها ، روز ها ، هفته ها و ماه ها در یک خط ممتد راه بروی و هیچ چیزی هم دستگیرت نشود! تو خسته میشوی و زمانی که به پشت سرت نگاه میکنی ، زیبایی هایی را می بینی که با خودت می گویی : کاش برگردم… اما هیچ نگاهشان نکن! به جلویت چشم بدوز و حواست به قدم هایت باشد؛ خیلی زود قرار است به پیچ و خم های مسیرت نزدیک بشوی ، به سر بالایی ها ، به سر پایینی ها ، به جاده های زیبا و حتی به جاده های کویری ، پس به مسیرت شک نکن و ادامه بده ، که شک نابود کننده تمام رویاهای بشر است!

 

تجربه

تجربه مارپیچ های زندگی

 

بسیار خب! با مسیر آشنایت کردم؛ حال میخواهم چند نکته را برایت بگویم. اینها را در طول مسیرت و در ذهنت به خودت یادآوری کن و هرگز فراموششان نکن!

 

نکته اول : خیلی از تجربه ها گران بدست می آید.

نکته اول خیلی ترسناک بدست می آید اما چاره ای ندارم! باید برایت بگویم و تو هم بخوانی و فراموشش نکنی : در مسیر زندگی ، کارهایی انجام می دهی ، تصمیم هایی می گیری و در رابطه هایی می مانی که پس از گذر چند ماه و یا حتی چندین سال ، با شکست بدی مواجه میشوی؛ با یک ضربه شدیدی روبرو میشوی که دیگر کاری از دستت بر نمی آید. ممکن است افسرده شوی ، ممکن است به گوشه ای پناه ببری و از همه دوری کنی.  میپرسی چرا؟ چون شکست بدی خورده ای و دیگر کاری از دستت بر نمی آید! در این لحظات ، یک فرد بزرگتر از خودت را پیدا کن ، فردی قابل اعتماد و یا اگر پارتنری داری ، با او شروع کن به حرف زدن ، به او بگو چه بر تو گذشته است. آنها بیشتر وقت ها به تو می گویند برایت تجربه شد ، تجربه گرانی بود اما به هر حال بدستش آورده ای و به خودت افتخار کن و به مسیر ادامه بده. بگذار از تو بپرسم در این موقعیت در کجای مسیرت قرار داری؟ در این موقعیت در نقطه سربالایی پر پیچ و خم قرار داری؟ نمیدانم ماسال رفتی یا نه؟ شمال ایران را میگویم؛ مسیر های آن دقیقا میشود مسیری که در حال حاضر در آن قرار داری . نترس و حتی اگر کمی هم در خودت هم فرو رفتی ، هیچ اشکالی ندارد! بگذار من هم به نو بگویم که تو تجربه ای گران را بدست آوردی؛ به خودت افتخار کن ، شد یک هیچ به نفع تو!

نکته دوم : خیلی از تجربه ها ارزان بدست می آید.

بهتر است بعد از یک نکته ترسناک ، یک نکته آرامش بخش را بهتان هدیه بدهم. بگذارید به جای توضیح ، خاطره ای از خودم را برایتان تعریف کنم. هر از گاهی شب ها ماشین را بر میدارم و دوری میزنم تا روحیه ام عوض شود ، یک شب در طول مسیرم خانمی را سوار کردم که با دو قابلمه سوار ماشین شده بود! همان اول که سوار شد گفت : لطف می کنید آرام بروید که غذاها نریزند و ماشین تان را خراب نکنند؟ من هم آرام میرفتم ، پشت چراغ قرمز که رسیدم ، یک دفعه یک نفر از پشت زد به ماشین و تمام عذاها پاشید روی شیشه جلویی و دستان آن خانم! پیاده شدم که بروم به طرف بگویم : چه خبرته حواست کجاست؟! دیدم آن خانم داد میزد سوختم آخ سوختم!

خلاصه کسی که به ماشینم زده بود را رها کردم و دست های آن خانم را تمیز کردم. کمی آرام شد و بعد به طرف گفتم : برویم آن طرف خیابان بایستیم و صحبت کنیم. من تا به حال تجربه تصادف نداشتم و فکر میکردم که من یکی از آن انسان های خاص خدا هستم که هرگز تصادف نمیکند! اما به من ثابت شد که هیچکس خاص نیست و این اتفاق ممکن است برای همه بیفند. وقتی پیاده شدم آن طرف خیابان دیدم که تنها سپر ماشین کمی تو رفته و فکر کردم که هیچ اتفاقی نیفتاده؛ دستی کشیدم به ماشین و گفتم هیچی نشده ، طرفی که به من زده بود گفت : هر چقدر هزینه اش میشود را میدهم ، و من آنجا اولین اشتباه و تجربه را بدست آوردم که در هنگام تصادف هزینه را رها کن ، کارت ماشین و گواهینامه را بگیر و بعد یکی از کُپن های بیمه اش را بردار و برو ماشینت را درست کن. به او گفتم : صد تومن میشود و طرف هم داد و رفتیم؛

وقتی مسافرم را پیاده کردم ، صندوق عقب را باز کردم که ماشین را تمیز کنم ، دیدم در صندوق عقب بسته نمیشود و فهمیدم سینی زیر ماشینم شکسته! فردای آنروز من سیصد هزار تومان خرج ماشین کردم! خب تجربه ارزانی بود! البته شاید بگویید تجربه گرانیست ، اما می دانید چرا ارزان بود؟ چون پول ارزان ترین چیز زندگیست مادامی که سلامتی آدمی به خطر نیفتد. در مقابل سلامتی سابر چیز ها بسیار ارزان است و من آنروز یک تجربه ارزان را بدست آوردم. 🙂

نکته سوم : به تعداد اشتباهاتتان تجربه بدست می آورید ، پس اشتباه کنید.

بهتر است این نکته را اینطور بگویم : اگر اشتباه نکنید ، زندگی نکرده اید! چند بار برای اینکه راه رفتن را بیاموزید زمین خورده اید؟ چند مرتبه برای اینکه بتوانید نمره خوبی بدست بیاورید ، نمره بد بدست آورده اید؟ چند بار قرارداد بد امضا کرده اید؟ چند مرتبه آدمی اشتباه را به زندگیتان وارد کرده اید؟ چند بار پیش آمده است که هدف اشتباهی را برای خودتان انتخاب کرده باشید؟ و اشتباهات دیگر که می توانید برایم کامنتشان بگذارید.

دقت داشته باشید که تمام این ها اشتباهاتی کوچک و بزرگ هستند؛ از اشتباه کردن فرار نکنید! ممکن است اطرافیانتان بعد از آنکه مرتکب اشتباهی شدید به شما بگویند : عجب اشتباهی کردی و سرکوفتتان بزنند؛ اما شما به من توجه کنید! دمت گرم که اشتباه کردی ، من این را خوب میدانم که برایت تجربه شده است و ارزشش را داشته که اشتباهش کردی. حال چه خودآگاه اشتباه کرده باشی و چه ناخودآگاه؛ پس از اشتباه کردن فرار نکن ، از عواقب اشتباهت نترس! البته این را هم بدان برخی اشتباهات جبران ناپذیرند؛ روی سخنم با آنها نیست!

نکته چهارم : تجربه را تجربه کردن خطاست!

گاهی اشتباهی را مرتکب میشوی و به خودت میگویی که از این اشتباه درس گرفتم که دیگر سمت اینکار نروم یا دیگر حواسم هست که این اشتباه را انجام ندهم؛ اما پس از گذر زمان ، ناگهان دوباره همان اشتباه را مرتکب میشوی! این دیگر تجربه نیست ، هیچ اسم زیبایی ندارد ، و هیچ درسی هم به تو نمی آموزد؛ این بار تو خطا کرده ای و اشتباهی را چندین مرتبه انجام دادن ، بزرگترین خطاست؛ پس خوب حواست را جمع کن! بالغ شو و قدرت درک خودت را بالا ببر که چگونه یک اشتباه را چندین مرتبه مرتکب نشوی. دوستی داشتم که بسکتبالیست بود؛ زمانی که توپ را به سمت حلقه پرتاب میکرد ، نمی توانست توپ را وارد سبد کند؛ مربی صدایش زد و گفت : «هی حواست باشه که عادت نکنی به امتیاز نیاوردن!» بگذار این جمله را برایتان ملموس ترش کنم : حواستان را جمع کنید که عادتتان نشود که اشتباهی را دوباره و دوباره مرتکب شوید؛ درس بگیرید ، درس بگیرید!

نکته پنجم: بعضی چیز ها را نباید تجربه کرد.

ساده برایتان بنویسم ، در این دنیایی که زندگی می کنیم ، از اینترنتی که استفاده می کنید تا زندگی عادی خودتان ، همه چیز یک عمق و یک زیر زمینی دارد که نباید به سمت آن بروید! مثلا در اینترنت Deep Web میشود ، در زندگی عادی میشود مواد مخدر و… مراقب خودتان باشید ، ممکن است خیلی از آدم های دور و برتان وسوسه تان کنند که یکبار امتحانش کنید ، تمام غم و غصه هایتان را فراموش میکنید و از این حرف ها ، اما «نَه گفتن» را بلد باشید؛ بلد باشید که به خودتان اهمیت بدهید ، قرار نیست همه چیز را تجربه کنید! خودتان آینده نگری کنند. دوری کنید از مواردی که سلامتی و امنیت شما را به خطر می اندازد. پس فراموش نکن و مراقب خودت باش!

نکته ششم : فکر آخر را اول بکن.

این نکته ادامه ی نکته قبلی است اما باید جداگانه می نوشتمش تا بهتر دیده شود. ببین دوست من ، در بعضی از تعارف ها و پیشنهادات ، قبل از هرچیز فکر کن! به آینده نگاه کن ، نگاه کن بعد از قبول کردن این پیشنهاد و این درخواست ، چه اتفاقی برایت می افتد؟ به الان و خوشحالی فعلی ات زیاد توجه نکن ، خواست به آینده ات باشد و یادت نرود که بعد از قبول کردن این درخواست ، روزی میرسد که باید گوشه ای بنشینی و به حال خودت فکر کنی! پس قبل از آنکه آن زمان فرا برسد و فکر آن زمان را بکنی ، آینده را بعد از قبول این درخواست جلوی چشمانت تصور کن ، اگر تهدیدی در آن درخواست حس کردی ، درخواست را رد کن و طرفش نرو ، تمام!

نکته هفتم : خیلی وقت ها برای بدست آوردن یک تجربه باید به رایگان کار کنی.

خوب میدانم که زندگی خرج و نیازمندی هایی دارد ، اما این ها را فراموش کنید! دنیا از آن آدمیست که بلد باشد کار کند و در حرفه ای متخصص باشد؛ اما آیا تنها با دانشگاه رفتن و پشت میز نشستن میشود متخصص شد؟ نه خیر نمیشود! همه ی ما که نمی توانیم دکتر ، مهندس ، توسعه دهنده وب و برنامه نویس بشویم! بعضی از ما نانوا ، راننده ، سخنران و هتل دار میشویم. عده ای از ما مدیریت توریسم می خوانیم و باید در کنار یک فردی که این کار را سال هاست انجام میدهد ، کار کنیم. بلند شوید به کارخانه ها بروید و بگویید که رایگان کار می کنید و اجازه بدهند که کار بکنید! ، بعد از مدتی پروژه انجام دهید و هزینه های خودتان را در بیاورید؛ بزرگ فکر کنید ، قرار داد خوب را امضا کنید ، اما در حال حاظر اگر تجربه ای ندارید ، باور کنید بدست آوردن تجربه ای کوچک ، بیشترین حقوق و درآمدی است که دریافت میکنید؛ پس بدستش بیار . رایگان کار کن! قول میدهم خیلی سریع به روز های پر درآمدت هم میرسی.

 

نکات مهم تمام شد! در آخر باید این توضیحاتی را که مینویسم بخوانی :

دوست من ، در طول زندگی نااُمیدی سراغت بسیار می آید؛ از آن فرار نکن ، برعکس با آن دوست شو و به آن بگو : خواهشا زمانی که دارم برای زندگیم تلاش میکنم و به تجربیاتم می افزایم مزاحمم نشو! دوست من ، در طول زندگی خیلی از مواقع غم و اندوه به سراغت می آید ، غم و اندوهی که به تو می گوید داری راه را اشتباهی میروی؛ با این غم و اندوه خلوت کن و ببین دقیقا خرف حسابش چیست و چه می گوید؟ اما اگر دیدی دارد گولت میزند ، رهایش کن و به مسیرت ادامه بده… دوست من ، مهم ترین قابلیت آدمی تلاش و پشتکار است؛ التبه پشتکار خودش تعاریف بسیاری دارد. اینکه پشتت خالی شد ، پشتکار داشته باشی و ادامه بدهی… اینکه رهایت کردند ، متزلزل نشوی ، قوی باشی و همچنان پیش بروی…

 

تجربه زندگی

زندگی را تجربه کن…

 

حرف آخرم این است که تجربه کن و تا میتوانی تجربیات جدید بدست بیاور ، دور از جانت خیلی از این آدم هایی که زیر خاک هستند ، می خواستند همین فردا کاری را شروع کنند ، تصمیم گرفته بودند که به کسی پیعامی بدهند ، می خواستند به کوهنوردی بروند ، می خواستند عاشقانه های خودشان را بسازند؛ اما انجامش ندادند… پس فراموش نکن دوست من… انجامش بده و تجربه کن. این را هم به خاطر بسپار که نباید همه چیز را تجربه کنی! حواست به زندگیت باشد! این زندگی توست ، مراقبش باش ، دوستش داشته باش ، خودت را بغل کن و زندگی کن و زندگی کن و تجربه کن و تجربه کن…

 

فراموش نکن دوست من… انجامش بده و تجربه کن. این را هم به خاطر بسپار که نباید همه چیز را تجربه کنی؛ حواست به زندگیت باشد! این زندگی توست؛ مراقبش باش ، دوستش داشته باش ، خودت را بغل کن و زندگی کن و زندگی کن و تجربه کن و تجربه کن…

حسام اسدی

 

حسام اسدی عضوی از تیم رویایی حس

حتما بخوانید

  1. پلی لیست حس دانلود موزیک های بی کلام جادویی و درجه یک
  2. بک گراند انگیزشی موبایل دانلود زیباترین والپیپرهای انگیزشی موفقیت
  3. عکس نوشته انگیزشی دانلود ۶۸ عکس نوشته انگیزشی موفقیت (قسمت ششم)
  4. چه بر سر خوشی های زندگیمان آمد؟ رویاهایمان کجا رفتند؟ + پادکست
حسام اسدی

حسام یک عضو کوچک حِس میباشد که مطالعاتش به صورت حرفه ایی بر روی روانشناسی موفقیت می چرخد! او یک بدنساز نیمه حرفه ایی و یک بسکتبالیست حرفه ایست 🙂

10 نفر در این گفتگو شرکت کرده اند! نفر بعدی شما باشید...

ما با عشق پاسخ می دهیم چون می خواهیم جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنیم!
  1. زهرا پاسخ

    سلام،چقدر ب دلم نشست…
    دو روز بود حال بدی داشتم ولی با خوندن این مقاله خیلی آروم شدم💜چن ماه پیش اشتباهی مرتکب شدم که الان دارم نتیجه اون اشتباه رو میبینم،خیلی ازتووووون ممنونم،خیلییییی…
    چند وقتی بود که دوست داشتم این مقاله رو بخونم ولی هرموقع میومدم تو سایت مسئله ای پیش میومد و نمیشد ولی امروز خوندمش و چقدر مناسب اینروز های من بود…اول از خدا ممنونم،بعدم از شما جناب اسدی بزرگوار🌷🌷🌷
    با آرزوی بهترینها

  2. مبینا پاسخ

    سلام.
    من از این جمله خیلی می ترسم که توی مقاله شما هم بود.اینکه به باختن عادت نکنم.من از باختن خیلی می ترسم ولی این موضوع اونقدر برام امسال اتفاق افتاد که با خودم میگم اینم یکی دیگه ولی یه چیزی توی متن شما بود که زنگ خطر بود .اینکه شاید عادت کردم اشتباهام رو تماشا کنم و بگم اخ اخ.
    و موضوع دیگر اینکه توی این دنیا افراد کمی مثل شما این را به ما میگن که تجربه بود .درسشو بگیر.اینم خیلی جالب بود
    ممنون از شما
    شاید وقتش بود هم درس بگیرم هم قبل از هر کاری نتیجه اش را ببینم

  3. BEHNAZ پاسخ

    همین دیشب یک اتفاق تلخ برام افتاد که حال روحی خیلی بدی داشتم و تمام شب و امروز مشغول فکر کردن بهس وافسوس خوردن بودم… این مقاله واقعا به موقع بود ازشما متشکرم حالم دگرگون شد و الان میتونم با خودم کنار بیام و به زندگیم ادامه بدم…

  4. ZaahraZaahra پاسخ

    تا حالا با هویه کار کردی؟ با برنامه پایتون چی ؟دستگاه روتاری چطور ؟ قورباغه یا موش تشریح کردی ؟ و…. اندک سوال از سوالاتیه که ازم پرسیدن
    تو یکی از مقاله ها کامنت گذاشتم که تجربه تنها ماکروویو انسان پزی هستش که هر چی درجه شو بالاتر ببرید یک انسان مغز پخت تر ، بهتر و با درصد خطای کمتر تحویل میده
    انسان با تجربه هاست که بزرگ میشه
    خدا رو شکر من جز دسته سومم و همیشه تجربه و چیزهای جدید رو به پاره شدن کفشی که پامه ترجیح دادم چون همیشه میدونستم اگر کفشم پاره بشه یکی دیگه میخرم که هم جدید تره و هم می‌تونه بهتر باشه …
    فقط گاهی اوقات این نترس بودن تو کشف تجربیات کار دستم میده و حتی باعث پشیمونی میشه ….

    استاد عزیز مطلب کاربردی زیبایی رو شرح دادید ، مثل بقیه مطالب کاربردی و قابل فهم…. با آرزوی بهترین ها برای شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 × 3 =

mahyar akbari

آقای حِس...

همیشه دوست داشتم کسی وجود داشته باشد که هر وقت نااُمیدی به سراغم آمد ، من را به مسیر رسیدن به رویاهایم برگرداند. آن کَس را پیدا نکردم... یک حس خوب را ساختم... مهيار اکبری بنیان گذار یک حس خوب