انقدر اعصابم خُرد بود که هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم! دلم میخواست از هر هدفی که دارم دست بکشم و تنها اخبار را چک کنم. داشتم مثل یک بوتیمار خودم را شکنجه میدادم! در مغزم یک صدای عجیب و غریبِ بلند ، فریاد میزد که آخرش هیچی نیست پسر! با چه امیدی می خواهی به راهت ادامه بدهی؟ خودت را به دست سرنوشت بسپار… با این اوضاع و شرایط ، تو در نهایت آدمی میشوی که آرزو هایش را به باد می سپارد و تنها روز هایش را پس از دیگری می گذراند…
عصبانیت
توییترم در هر ثانیه ۲۲۰ توییت آپدیت میکرد و من انگار تیشه به ریشه خودم بسته بودم و تمام وقتم را گذاشته بودم برای اینکه بفهمم دقیقا ، دو دقیقه دیگر قرار است از سوی سیاست مداران دولت ها ، چه تصمیمی گرفته شود! سخت عذاب می کشیدم ، در همین حین تلگرام و واتساپم باز بود و هر خبری که می شنیدم را با دوستان و آشنایانم به اشتراک می گذاشتم. فضای ارتباطاتم تیره و تار بود؛ من مانده بودم و یک دنیای ساختگیِ به شدت تاریک در ذهنم…
خسته شده بودم از اینکه صبح ها به جای تلاش کردن برای اهدافم ، خودم را وقف اخبار و غرق در توییت های توییتر میکنم. خسته شده بودم از خواندن آن همه اخبار منفی و اعلام جنگ های متفاوت؛ می دانید من در بین این پیام ها تنها به دنبال یک روزنه امیدی بودم که آن هم یافت نشد! روزنه ای که به من بگوید به راهت ادامه بده و دنیا را جای بهتری کن. نه هیچ روزنه ایی در کار نبود….
تا اینکه دقیقا صبح دیروز ، قبل از اینکه توییترم و باز کنم ، به خودم گفتم : نه! از سوی مغزم فشار که این کار را بکن و از سوی قلبم منع که سمت اینکار نرو! به خودم بلند گفتم : نه! هر اتفاقی که قرار است بیفتد ، می افتد. این من نیستم که این اتفاقات را صورت میدهم. آن کَله گنده های سیاست که در بالای بهترین کُرسی ها نشسته اند ، آنها اینکار را انجام میدهند. آنها جای من و امثال من تصمیم می گیرند و هر تصمیمی که بگیرند ، من در نهایت آن را با پوست و خونم احساس خواهم کرد و اگر زندگی هر روزم را به آنها بسپارم ، تنها خودم را تباه کرده ام…
بنابراین توییترم را چک نکردم و به کارم ادامه دادم؛ در حین انجام دادن پروژه ای بودم که مغزم بر قلبم پیروز شد و تلگرامم را باز کردم؛ ولی اینبار با پُستی متفاوت روبرو شدم! برای چند بار خواندمش و تصمیم گرفتم بیشتر درباره اش مطالعه کنم. پُستی بود در مورد پرنده ای به نام بوتیمار یا غمخورک!
بوتیمار چیست؟
بوتیمار پرنده ایی است که همیشه در تشنگی به سر میبرد و هر گاه به دریاچه و دریا میرسد از ترس آنکه آب دریا و دریاچه تمام شود ، آب نمیخورد!
پرنده بوتیمار یا غمخورک
در آینه نگاهی به خودم انداختم ، بوتیمار درونم را حس کردم! غمخورک درونم داشت از تشنگی هلاک میشد با وجود اینکه آب در همین نزدیکی من بود؛ ولی من ترجیح میدادم غم و غصه بخورم و خودم را به هلاکت برسانم! اصلا چرا؟! آخر این چه ویژگی روانی است که من یا ما داریم که باید درد بکشیم؟! میدانم شرایط فعلی آنقدر پیچیده و به هم ریخته است که تقریبا به هر آدمی احساس فرسودگی میدهد؛ اما آیا باید مانند بوتیمار باشیم؟!
به چشمان خودم خوب نگاه کردم. دیدم در عمق نگاهم ، عجیب حس و شور گذشته یافت میشود؛ ولی من خودم را زندانی غم و غصه کرده ام. خودم را حبس اخبار های متنوع کرده ام. به جمله ایی که همیشه خودم به بقیه می گفتم برگشتم. اینکه اگر میخواهی دنیا را جای بهتری کنی ، اول خودت آدم بهتری بشو! دیدم که این چند روز نه تنها آدم خوبی نبودم ، بلکه آنقدر درون خودم را از افکار منفی پُر کرده ام که دیگر انگیزه انجام هیچ کاری برایم باقی نمانده بود…
نگاه در آینه
بوتیمار گونه نباشیم
بیا و مثل بوتیمار نباش! بلند شو ، بگذار هر اتفاقی قرار است برای دنیا بیفتد ، بیفتد. تو اما به مسیرت ، هر چند سخت و پیچیده ادامه بده… خودت را ارزیابی کن و مثل قبل قدم های محکم و استوار بردار… شب ها زود بخواب ، صبح ها زود بیدار شو ، اخبار را زیاد دنبال نکن ، کتاب جدیدی را شروع کن ، فیلم جدیدی ببین ، با دوستانت برو بیرون و گردش کن ، مسافرتی برو و بگذار آنقدر از درون آدم قدرتمندی بشوی که کوچک ترین و حتی بزرگترین تهدید های سیاسی هم تو را از پا در نیاورد! ریشه ات را سفت و محکم کن! من معتقدم که تو میتوانی ، پس دلت را به دریا بزن… هرآنچه قرار است اتفاق بیفتد در نهایت به نفع تو خواهد بود! شک نکن و به راهت ادامه بده… به خودت باور داشته باش…
بیا و مثل بوتیمار نباش! بلند شو ، بگذار هر اتفاقی قرار است برای دنیا بیفتد ، بیفتد. تو اما به مسیرت ، هر چند سخت و پیچیده ادامه بده… خودت را ارزیابی کن و مثل قبل قدم های محکم و استوار بردار… شب ها زود بخواب ، صبح ها زود بیدار شو ، اخبار را زیاد دنبال نکن ، کتاب جدیدی را شروع کن ، فیلم جدیدی ببین ، با دوستانت برو بیرون و گردش کن ، مسافرتی برو و بگذار آنقدر از درون آدم قدرتمندی بشوی که کوچک ترین و حتی بزرگترین تهدید های سیاسی هم تو را از پا در نیاورد! ریشه ات را سفت و محکم کن! من معتقدم که تو میتوانی ، پس دلت را به دریا بزن… هرآنچه قرار است اتفاق بیفتد در نهایت به نفع تو خواهد بود! شک نکن و به راهت ادامه بده… به خودت باور داشته باش…
حسام اسدی
حسام اسدی عضوی از تیم رویایی حس
چه پست خوبی
واقعا ممنون ازتون
سلام عزیزم
مرسی از آنکه مطالعه کردید
موفق باشید
بوتیمار … یه پرنده ای که من الان تازه اسمش رو شنیدم … خیلی جالبه !یه چیزی هستش که بوتیمار بهم میگه : ترس از عملگرا بودن و ادامه دادن نباید وجود داشته باشه … اگه کاری نکنی ، ۲ اتفاق میفته : ۱)اتفاقای خوب نمیفتن ۲)اگرم بیفته همونی میشه تورو عذاب میده
مرسی از حس خوبتون !:)
سلام آیناز جان
چه خوب برای خودتان تحلیل کرده اید
موفق باشید
بو تیمار من خیلی قوی هست اما از خودم.
در یک حالت قرار دارم که نمی تونم مستقیم به چیزی که میخوام اقدام کنم. بیشتر وقتم صرف کمک به دیگران میکنم اونم در اخر بدی میبینم. اما خودم از هر کس دیگر بیشتر نیاز به کمک دارم. مشکلات و هدفم را میدونم اما اقدام نمی تونم بکنم. اخبار که از دستم نمی ره. حتی به چند زبان میخوانم که ببینم خبر متفاوتر باشه. همشونم سیاسی هست.
در اصل انگیزه ندارم. برای انجام هر کاری ادم نیاز به انگیزه داری اما من ندارم و یجوری نمی تونم اونو در خود بسازم. من کسیم که همچیزو میدونه اما اقدام نمی تونه بکنه/ چرا برای خود منم سواله؟
سلام
اول از همه باید بهتون بگم که : انگیزه در عمل بدست میاد
و شما دقیقا در کامنتتان دو بار گفتید که نمیتونم اقدام کنم ، گمان میکنم که فراموش کردید تمام دستاورد های مهم زندگی در اقدام کردن به وجود می آید
در جایی از کامنتتان گفتید که { نمی توانم مستقیم به چیزی که میخواهم اقدام کنم } ، جواب من را بدهید، آیا واقعا آن چیزی را که میخواهید ، با جون و دل میخواهید و اگر به آنچه میخواهید ،نرسید، چه اتفاقی می افتد ، خواهش میکنم که یک زمانی را با خودتان خلوت کنید و حسابی بر روی اهدافتان و آن چیزی که در زندگی میخواهد وقت بگذارید ، به خودتان بگویید که : غیر از تلاش کردن برای رسیدن به هدفم ، چاره دیگری ندارم و تمام.
گفتید که بیشتر وقتتان را صرف کمک به دیگران میکنید اما در آخر بدی میبینید ، میدانید مشکل ما آدم ها چیست ؟ ، مشکل ما این است که در زندگیمان تعادل نداریم ، احساساتتان را مدیریت کنید تا در آخر از دیگران بدی نبینید ، در زندگی بخشنده باش و کمک بکن اما زیاده روی نکن
در شرایطی که هم اکنون قرار گرفته ایم ، نمیتوانیم که اخبار را بررسی نکنیم و به هر حال باید بدانیم دقیقا چه اتفاقاتی دارد رقم میخورد و یا قرار است رقم بخورد ، اما موضوعی بحث بوتیمار نبودن آن است که خودتان را اسیر نکنید ، به خودتان استراحت بدهید، شما میگویید که { اخبار که از دستم نمی ره. حتی به چند زبان میخوانم که ببینم خبر متفاوتر باشه.} این یعنی وسواس بر روی اطلاعات ، فراموش نکنید که وقتی خودتان را در مقابل انبوهی از اطلاعات قرار میدهید در ادامه زندگی فرصتی ندارید که بر موضوعاتی مهم تر تمرکز کنید
ببینید ، خیلی از مشکلات ما ریشه در روان مان دارد و کاش میدانستیم که باید حداقل هر ماه دو سه جلسه به یک تراپیست مراجعه کنیم و ریشه مشکلاتمان را بفهمیم .
و در آخر ، فراموش نکنید که ، آنچه زندگیمان را میسازد ، تجربه هایمان است نه آنچه که خوانده ایم و بهمان درس داده اند ، تلاش کنید تجربه خودتان را بالا ببرید ، پس اقدام کن پسر .
ببخشید خیلی طولانی شد. امیدوارم که توانسته باشم کمکی بکنم.
موفق باشید
سلام خیلی عالی بود این مقاله
انرژی مثبت بود کلا
از خوندنش سیر نمیشم
خیلی ممنون
سلام ، خواهش میکنم ، نظر لطف شماست ♥
موفق باشید
واقعا جالب و عالی بود. ممنون.
سلام نادیا جان.
مرسی از شما که وقت گذاشتی و مطالعه کردی
موفق باشی
سلام …من با دیدن اسم بوتیمار کنجکاو شدم و مطلب رو مطالعه کردم …و فهمیدم با اینکه خیلی تلاش میکنم خودم رو نگه دارم و هیچ وقت تسلیم نشم ولی بوتیمار هم هستم گاهی…ولی خیلی وقتها هم مشکل از اون آب دریاست …نمیدونم چجور بگم …گاهی نمیخوام بوتیمار باشم ولی آب آلودس یا مشکل داره …یا هیچ آب دیگه ای نیست 😑😑😑امیدوارم مسایلو قاطی نکرده باشم…ممنون از شما
سلام احسان جان،
دقیقا میفهمم ، وقتی آب آلوده باشه ، بهترین کار اینه آدم چشمه ایی که داره ازش آب میخوره را عوض کنه و جای بهتری را پیدا کنه تا بتونه آب بخوره…..
اما میدونم که قبول داری بیشتر وقت ها شرایط طوری هستند که تو نمیتوانی چشمه ایی که ازش آب میخوری را عوض کنی ، خب بنظرت چیکار میشه کرد؟
بهتر نیست ، آب را تصفیه کرد و اونوقت از آن خورد ، سخته ، اما شدنیه ، و اگر میخواهی درون زندگیت آرامش داشته باشی ، باید آب چشمه ات را تصفیه کنی…
میدونی تنها کاری که باید در این شرایط بکنی اینه که دست روی دست نگذاری و گوشه ایی خودت را رها کنی ، بلکه باید یا به دنبال چشمه دیگه ایی بروی یا سریع تر آب را تصفیه کنی ….
امیدوارم منظورم را به درستی رسانده باشم
موفق باشی
ممنون بابت مقاله عالی تان من هم گاهی بوتیمار میشم ولی گاهی حس خوب دارم.
تنها چیزی که دنبال جواب اش ام اینست که چطور میتوان برای همیشه که نمیشه ولی برای مدتی زیادتری پرانرژی و در مسیر هدف باقی ماند؟
سلام عبدالرشید جان ،
شاید برای پاسخ دادن به سوالی که پرسیدی ، قریب به ده ها کتاب نوشته شده و نمیتوان ساده پاسخ داد اما موضوعی که هست و من خودم بر روی خودم امتحان کرده ام و به نتیجه رسیده ام آن است که
انرژی و انگیزه مواقعی در آدم فول شارژ میشود که در حال انجام دادن کاری برای هدفش باشد ، و بهتر بگم ، تو خودت را موظف به، رسیدن به هدفت بکن آنوقت انرژی و انگیزه هم در تو ساخته میشود.
اشتباه ما آدم ها این است که بیشتر از انجام کاری ، در مورد آن ، در مغزمان (با خودمان) یا با دیگران صحبت میکنیم و آنوقت به دنبال روزی هم هستیم که انگیزه و انرژی مان آنقدر زیاد باشد تا بتوانیم یک شبه به ره صد ساله برویم .
اما درست ترین کار آن است که تو تنها شروع کنی و به کارت ادامه بدی و آنوقت باور کن ، انگیزه و انرژی در تو فوران میکند .
یک پیشنهادی دیگر هم بهت دارم ، روزهایی که برای هدفت تلاش میکنی را یک جایی یادداشت کن ، آنوقت هر وقت خودت را در گذشته ببینی و خودت را ارزیابی کنی ، اگر خوب جلو آمده باشی پر انرژی تر میشوی و اگر آنطور که میخواهی جلو نیامده باشی ، تصمیم های زودتری برای اهدافت میگیری
موفق باشی
دقیقا سه ماهی هست که درگیر همین بوتیمار هستم ولی نمیدونستم چه چیزیم شده و هرکس میپرسید چته جوابی نداشتم و خودم هم دنبال این بودم که فهمم چمه
تا اینکه الان با این پیام متوجه شدم درگیر قضیه بوتیمار هستم.
ممنونم که راه هم را نشونم دادید و راهکار های مناسب گذاشتید.
سلام آوا جان
دقیقا چند ماهی هست که اکثر جوان ها اینگونه شده اند ، باید بیشتر به فکر خودمان باشیم تا مسائل سیاسی اطرافمون
موفق باشید
وای وضعیت من همین بود مرسی از مقاله عالیتون😊
خواهش میکنم سارا جان
موفق باشی