شاید اولین سوالی که با عضو شدن به کانال تلگرام یک حس خوب به ذهنم رسید ، همین سوال بود و نکته اینجاست که از آن موقع تا حالا هنوز هم جواب قاطعانه ای برای آن پیدا نکرده ام! اما چیزهایی که این لحظه در حال نوشتن ان به صورت یک دل نوشته با مخاطب قرار دادن تعداد زیادی از ادم ها هستم ، کمی تلخ است اما این تلخ بودن ، گاهی بخش بزرگی از زندگی ادم هارا تشکیل می دهد.
پیدا کردن امید در دل سختی ها
حال با یک جمله ی نسبتا طولانی و کمی دردناک ، می خواهم هر روز به خودم و شاید ادم های دردمند اطرافم ، ثابت کنم که به قول معروف ، حتی می شود در اوج سختی ها کورسوی امیدی برای ادامه دادن زندگی پیدا کرد. جمله ای که به آن برخوردم این است :
«اگر زندگی کردن رنج بردن است ، ناگزیر برای زنده ماندن باید معنایی در رنج بردن یافت…»
حالا یک سوال اساسی پیش می اید و آن اینکه اصلا ما چرا ناگزیر هستیم که در اوج رنج کشیدن معنایی برای زندگی پیدا کنیم؟! مگر نه این است که خودکشی می تواند راه آخر هنگام رسیدن به بن بست زندگی باشد؟
قطع به یقین تمام انسان هایی که در طول مسیرشان بارها وجود یک نیروی عظیم درست در بالای سرشان را فراموش کرده اند ، دست کم یکبار فارغ از سن و جنس و موقعیتی که در آن قرار گرفته بودند ، به این عمل فکر کرده اند! حال حساب کسانی که اینکار را کرده اند و دوباره به زندگی باز گشته اند نیز جداست…
آن ها چطور تغییر کردند؟
سوال بعدی در دل این موضوع این است که چطور این افکار سمی و مهلک از ذهن آنها پاک شد و گاهی حتی برخی از آنها چنان از این سموم آزار دهنده رهایی پیدا کردند ، که بعد ها الگویی برای ناامیدان دیگر به زندگی شدند… فکر میکنم موضوع کمی پیچیده شد … سوال در دل سوال… پس بالاخره چه چیزی باعث شد این افکار منفی از ذهن افراد دردمند سم زدایی شود و سپس تبدیل به یافتن معنایی برای زندگی و درنهایت تبدیل به ساختن یک حس خوب برای زندگی شود…
شاید جواب آن در عین سادگی ، برای خیلی ها تامل برانگیز باشد… کافیست به یک عضو ساده از بدن اما شاید بشود گفت پیچیده ترین خلقت هستی ، نگاهی بیندازید…بله مغز و قدرت تفکر ، اختیار و انتخاب! فرق اساسی گونه ی انسان با دیگر موجودات کره ی زمین…
انسان می تواند انتخاب کند
درست است که ما هیچ یک نمی توانیم از بیرون ، تمام آدم هایی که به گونه ای از این مهلکه جان سالم به در بردند را قضاوت کنیم… اما در یک جمع بندی ساده میتوان گفت : انسانی که توانایی فکر کردن به محو کردن خودش و انجام آن را دارد و می تواند به نوبه ی خودش در جایی از زندگی قاطعانه تصمیم بگیرد که دیگر قادر به ادامه دادن نیست ، یقینا همان انسان ، درست در همان لحظه ، میتواند قاطعانه تصمیم دیگری بگیرد و اینبار با آگاه کردن خودش تصمیم بگیرد این مسیر بن بست بی معنا شدن زندگی را با این توانایی عجیب ذهن باز کند…
انسانی که توانایی فکر کردن به محو کردن خودش و انجام آن را دارد و می تواند به نوبه ی خودش در جایی از زندگی قاطعانه تصمیم بگیرد که دیگر قادر به ادامه دادن نیست ، یقینا همان انسان ، درست در همان لحظه ، میتواند قاطعانه تصمیم دیگری بگیرد و اینبار با آگاه کردن خودش تصمیم بگیرد این مسیر بن بست بی معنا شدن زندگی را با این توانایی عجیب ذهن باز کند…
نازنین شافعی
ادامه دارد…
نازنین شفایی عضوی از تیم رویایی حس
سایت شما واقعا واسه من که قید همه چی رو زده بودم الهام بخشه یه جورایی منو دوباره آورد تو مسیر
چقدر خوشحال شدم که حس توانست کمکتان کند تا دوباره به مسیرتان باز گردید…
امیدوارم زودتر مقاله دومتون رو هم تو سایت بزارید.
ممنون
خواهش میکنم
به زودی مقاله دوم تو سایت قرار می گیره